ده کوچکی است از بخش سوران شهرستان سراوان واقع در 34000 گزی خاور سوران و 12000 گزی خاور راه مالرو سوران به ایرافشان. سکنۀ آن 30 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از بخش سوران شهرستان سراوان واقع در 34000 گزی خاور سوران و 12000 گزی خاور راه مالرو سوران به ایرافشان. سکنۀ آن 30 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس واقع در 134 هزارگزی باختر قشم، سر راه مالرو قشم به باسعیدو، جلگه و گرمسیر و مالاریایی و سکنۀ آن 199 تن است، آب آن از چاه است، محصول آن غلات و شغل اهالی صید ماهی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس واقع در 134 هزارگزی باختر قشم، سر راه مالرو قشم به باسعیدو، جلگه و گرمسیر و مالاریایی و سکنۀ آن 199 تن است، آب آن از چاه است، محصول آن غلات و شغل اهالی صید ماهی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
جزیره ای است از مجمعالجزایر کاناری که 378 کیلومتر مربع مساحت و 22870 نفر جمعیت دارد. شهر عمده اش ’سان سباستیان دولاگومرا’ است که شهر ساحلی است و 3000 تن جمعیت دارد
جزیره ای است از مجمعالجزایر کاناری که 378 کیلومتر مربع مساحت و 22870 نفر جمعیت دارد. شهر عمده اش ’سان سباستیان دولاگومرا’ است که شهر ساحلی است و 3000 تن جمعیت دارد
دورجای، دورگاه، مسافت دور، دور، مسافت بعید، تا مسافتی بعید، تا مسافتی دراز: پس چون برفت و مدینه زیارت کرد امرش آمد به خدمت مادر بازگشتن با جماعتی روی به بسطام نهاد خبر در شهر اوفتاد اهل بسطام به دورجایی به استقبال او شدند، (تذکره الاولیاء عطار)، نقل است که او را نشان دادند که همان جای پیر بزرگ است از دور جایی به دیدن او شد، (تذکره الاولیاء عطار)، رجوع به دورجای شود
دورجای، دورگاه، مسافت دور، دور، مسافت بعید، تا مسافتی بعید، تا مسافتی دراز: پس چون برفت و مدینه زیارت کرد امرش آمد به خدمت مادر بازگشتن با جماعتی روی به بسطام نهاد خبر در شهر اوفتاد اهل بسطام به دورجایی به استقبال او شدند، (تذکره الاولیاء عطار)، نقل است که او را نشان دادند که همان جای پیر بزرگ است از دور جایی به دیدن او شد، (تذکره الاولیاء عطار)، رجوع به دورجای شود
دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان، واقع در 15000گزی جنوب ده شیخ، کوهستانی، گرمسیر، سکنه 200 تن، آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات حبوبات، لبنیات، شغل آنان زراعت، گله داری، راه مالرو است، ساکنین از طایفۀ باباجانی هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان، واقع در 15000گزی جنوب ده شیخ، کوهستانی، گرمسیر، سکنه 200 تن، آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات حبوبات، لبنیات، شغل آنان زراعت، گله داری، راه مالرو است، ساکنین از طایفۀ باباجانی هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
رئیس تسخیری که در ایام رحبعام واقع شد. بعضی را گمان چنان است که او و نیرام که رئیس تسخیر ایام سلیمان بود و اورام که در ایام داود رئیس جزیه بوده و سدورام همه یک شخص اند. (از قاموس کتاب مقدس) پسر توعو پادشاه حماه که در کتاب سموئیل یورام خوانده شده است. (از قاموس کتاب مقدس) پسر پنجمین یقظیان گمان دارند که قبیلۀ وی در ساحل جنوبی عربستان سکونت داشته. (قاموس کتاب مقدس). رجوع به کتاب مقدس، سفر پیدایش، بخش 10 آیت 27 شود
رئیس تسخیری که در ایام رحبعام واقع شد. بعضی را گمان چنان است که او و نیرام که رئیس تسخیر ایام سلیمان بود و اورام که در ایام داود رئیس جزیه بوده و سدورام همه یک شخص اند. (از قاموس کتاب مقدس) پسر توعو پادشاه حماه که در کتاب سموئیل یورام خوانده شده است. (از قاموس کتاب مقدس) پسر پنجمین یقظیان گمان دارند که قبیلۀ وی در ساحل جنوبی عربستان سکونت داشته. (قاموس کتاب مقدس). رجوع به کتاب مقدس، سِفْرِ پیدایش، بخش 10 آیت 27 شود
در گذشته چون زن آبستنی که زادنش نزدیک بود می مرد او را رد گور می نهادند و شخصی را روی گور می گماشتند ونی یا لوله ای از درون گور به بیرون می گذاشتند تا چون کودک زاده شود صدایش از آن لوله شنیده شود و گور را بشکافند و بیرون آورند. عامه این کودکان را گورزا می گفتند و معتقد بودند که چنین کودکی کوتاه قد خواهد شد، کوتاه قد کوتوله: درخت کوتاهی که مثل گورزا ها رشد نکرده مانده بود دیده میشد
در گذشته چون زن آبستنی که زادنش نزدیک بود می مرد او را رد گور می نهادند و شخصی را روی گور می گماشتند ونی یا لوله ای از درون گور به بیرون می گذاشتند تا چون کودک زاده شود صدایش از آن لوله شنیده شود و گور را بشکافند و بیرون آورند. عامه این کودکان را گورزا می گفتند و معتقد بودند که چنین کودکی کوتاه قد خواهد شد، کوتاه قد کوتوله: درخت کوتاهی که مثل گورزا ها رشد نکرده مانده بود دیده میشد
در گذشته چون زن آبستنی که زادنش نزدیک بود می مرد، او را در گور می نهادند و شخصی را روی گور می گماشتند و نی یا لوله ای از درون گور به بیرون می گذاشتند تا چون کودک زاده شود صدایش از آن لوله شنیده شود و گور را بشکافند و بیرون آورند
در گذشته چون زن آبستنی که زادنش نزدیک بود می مرد، او را در گور می نهادند و شخصی را روی گور می گماشتند و نی یا لوله ای از درون گور به بیرون می گذاشتند تا چون کودک زاده شود صدایش از آن لوله شنیده شود و گور را بشکافند و بیرون آورند