معنی گلوریا
- گلوریا(دخترانه)
- فرانسه از لاتین، مجلل، بزرگ، سرافراز
واژههای مرتبط با گلوریا
فلوریا
- فلوریا
- فلورا، در رم باستان، الاهه گلها و بارآوری
بلورین
- بلورین
- مها بین منسوب به بلور ساخته شده از بلور بلوری، جلیدیه. یا دست بلورین. دستی که مانند بلور صاف و شفاف باشد
بلورین
- بلورین
- بلور (عربی) + ین (فارسی) منسوب به بلور، شفاف و درخشان مانند بلور
هلورین
- هلورین
- ریختن چیزی از بالا به پایین (نگارش کردی: ههوهرین)
زلوبیا
- زلوبیا
- شیرینیی است که آمیختن ماست کیسه انداخته (آب گرفته) با نشاسته و ریختن این مواد در روغن کنجد داغ بوسیله قیفی مخصوص و پختن در روغن مذکور و سپس انداختن آن در شیره شکر درست کنند
حلوسیا
- حلوسیا
- کتیرا شیره گون کتیرا
خلولیا
- خلولیا
- بیشرم، بی باک، بی حیا، به معنی مالیخولیا هم هست
گلوسید
- گلوسید
- هر ماده ای که در آن قند وجود دارد
گلوگیر
- گلوگیر
- آنچه راه گلو را بگیرد، لقمۀ بزرگ که از حلق فرو نرود
