ملا که در دربار پادشاهان باشد. (آنندراج). لقبی که به بعضی از معلمین سلاطین و شاهزادگان می داده اند. لقب معملهای عربیت سر خانه در خانه شاهزادگان وامرا در دورۀ صفویه و قاجاریه. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، رئیس و بزرگ ملایان. اعلم و افضل ملایان: در بیان شغل ملاباشی و اهالی شرع دارالسلطنۀ اصفهان... مشارالیه سرکردۀ تمام ملاها و در ازمنۀ سابقۀ سلاطین صفویه ملاباشیگری منصب معینی نبود بلکه افضل فضلای هر عصری در معنی ملاباشی، در مجلس پادشاهان نزدیک به مسند مکان معینی داشته واحدی از فضلا و سادات نزدیکتر از ایشان در خدمت پادشاهان نمی نشستند... (تذکره الملوک ص 2). بعد از فوت او ملامحمدحسین نامی ملاباشی شده. (تذکره الملوک ص 2)
ملا که در دربار پادشاهان باشد. (آنندراج). لقبی که به بعضی از معلمین سلاطین و شاهزادگان می داده اند. لقب معملهای عربیت سر خانه در خانه شاهزادگان وامرا در دورۀ صفویه و قاجاریه. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، رئیس و بزرگ ملایان. اعلم و افضل ملایان: در بیان شغل ملاباشی و اهالی شرع دارالسلطنۀ اصفهان... مشارالیه سرکردۀ تمام ملاها و در ازمنۀ سابقۀ سلاطین صفویه ملاباشیگری منصب معینی نبود بلکه افضل فضلای هر عصری در معنی ملاباشی، در مجلس پادشاهان نزدیک به مسند مکان معینی داشته واحدی از فضلا و سادات نزدیکتر از ایشان در خدمت پادشاهان نمی نشستند... (تذکره الملوک ص 2). بعد از فوت او ملامحمدحسین نامی ملاباشی شده. (تذکره الملوک ص 2)
زنان و پسران ریسمان باز و معرکه گیر را گویند و چون در فرس قدیم زنان فاحشه و ریسمان باز را غازی میگفته اند و متأخرین خواستند که در میانۀ غازی عربی که غزاکننده است و غازی فارسی فرقی باشد این را گداغازی نام کردند. (برهان) (آنندراج). لولی. (انجمن آرای ناصری) (جهانگیری) : جنبش جان کی کند صورت گرمابه ای صف شکنی کی کند اسب گداغازیی. مولوی (از آنندراج). رهی که مال ندادی ملوک را به سپاه کنون چنان است که گر مال آن کثیرو قلیل شود برات گداغازیان آینده ز لولیانش کنیز کهین کند تحصیل. مولانا مظهر (از جهانگیری). رجوع به غازی شود
زنان و پسران ریسمان باز و معرکه گیر را گویند و چون در فرس قدیم زنان فاحشه و ریسمان باز را غازی میگفته اند و متأخرین خواستند که در میانۀ غازی عربی که غزاکننده است و غازی فارسی فرقی باشد این را گداغازی نام کردند. (برهان) (آنندراج). لولی. (انجمن آرای ناصری) (جهانگیری) : جنبش جان کی کند صورت گرمابه ای صف شکنی کی کند اسب گداغازیی. مولوی (از آنندراج). رهی که مال ندادی ملوک را به سپاه کنون چنان است که گر مال آن کثیرو قلیل شود برات گداغازیان آینده ز لولیانش کنیز کهین کند تحصیل. مولانا مظهر (از جهانگیری). رجوع به غازی شود
دهی است جزء دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز، واقع در 15هزارگزی جنوب خداآفرین و 20هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر، کوهستانی معتدل دارای 332 تن سکنه است، آب آن از چشمه، محصول آن غلات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز، واقع در 15هزارگزی جنوب خداآفرین و 20هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر، کوهستانی معتدل دارای 332 تن سکنه است، آب آن از چشمه، محصول آن غلات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)