جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ملاباشی

ملاباشی

ملاباشی
لقبی که به بعضی از معلمین سلاطین و شاهزادگان میداده اند
ملاباشی
فرهنگ لغت هوشیار

ملاباشی

ملاباشی
دهی از دهستان کلخوران است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و 867 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

ملاباشی

ملاباشی
ملا که در دربار پادشاهان باشد. (آنندراج). لقبی که به بعضی از معلمین سلاطین و شاهزادگان می داده اند. لقب معملهای عربیت سر خانه در خانه شاهزادگان وامرا در دورۀ صفویه و قاجاریه. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، رئیس و بزرگ ملایان. اعلم و افضل ملایان: در بیان شغل ملاباشی و اهالی شرع دارالسلطنۀ اصفهان... مشارالیه سرکردۀ تمام ملاها و در ازمنۀ سابقۀ سلاطین صفویه ملاباشیگری منصب معینی نبود بلکه افضل فضلای هر عصری در معنی ملاباشی، در مجلس پادشاهان نزدیک به مسند مکان معینی داشته واحدی از فضلا و سادات نزدیکتر از ایشان در خدمت پادشاهان نمی نشستند... (تذکره الملوک ص 2). بعد از فوت او ملامحمدحسین نامی ملاباشی شده. (تذکره الملوک ص 2)
لغت نامه دهخدا

ملا باشی

ملا باشی
رئیس ملا یان ملایی که در دربار پادشاهان باشد و تدریس شاه یا شاهزادگان را بعهده دارد (صفویه قاجاریه) : (فصل اول در بیان شغل ملا باشی - مشار الیه سرکرده تمام ملا ها (بود)،) (تذکره الملوک. 1)
فرهنگ لغت هوشیار

ملاباجی

ملاباجی
معلمه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). معلمۀ مکتب دختران.
- ملاباجی چُندک، زنی که دایم بر مصائب خود یا دیگران غم خورد یا دایم از عجز خود گوید. به مزاح، زنی بسیار اندوه خواره. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا