معنی گدامنشی - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با گدامنشی
گدامنش
- گدامنش
- آنکه طبیعه گدا باشد گدامنش گدا صفت: گدا طبع اگر در تموز آب حیوان بدستت دهد جورسقا نیرزد. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
جدامیشی
- جدامیشی
- مغولی جادوی برف جادوگری بوسیله سنگ جده (یده)، توضیح مغولان و ترکان معتقد بودند که توسط چنین سحری میتوانند طوفانهای برف را در وسط تابستان ایجاد کنند
فرهنگ لغت هوشیار
هخامنشی
- هخامنشی
- از خاندان هخامنش مثلاً پادشاه هخامنشی، مربوط به سلسلۀ هخامنشی مثلاً سربازان هخامنشی
فرهنگ فارسی عمید