معنی دهباشی - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با دهباشی
دهباشی
دهباشی
دباشی: دهبان کسی که بر ده سرباز فرمان میراند فرمانده ده سرباز، سر دسته ده فراش
فرهنگ لغت هوشیار
دهباشی
دهباشی
در دورۀ افشاریه تا قاجاریه، سردستۀ ده فراش، فرماندهِ ده سرباز
فرهنگ فارسی عمید
ده باشی
ده باشی
مرکب از عدد چهار + صد + هزار، اربعمائهِ الف. عددی که از هزار برابر کردن عدد چهارصد پیدا شود
لغت نامه دهخدا
ده باشی
ده باشی
دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل. واقع در 13هزارگزی شمال باختری سکوهه. سکنۀ آن 183 تن می باشد. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دوباشی
دوباشی
به زبان فارسی هندی مترجم و ترزبان و تعبیرکننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.