جدول جو
جدول جو

معنی گبست - جستجوی لغت در جدول جو

گبست
توضیح رشیدی و جهانگیری و فرهنگ نظام این کلمه را در کاف تازی آورده اند و مولف برهان در هر دو ضبط کرده است. ولف در فهرست شاهنامه کبست و گبست هر دو را آورده اما اصح کاف تازی است
فرهنگ لغت هوشیار
گبست
((گَ بَ))
گیاهی است تلخ، حنظل، هندوانه ابوجهل، کبست
تصویری از گبست
تصویر گبست
فرهنگ فارسی معین
گبست
کبست
زهر
هر چیز تلخ
کوشت، زهرگیاه
حنظل، میوه ای گرد و به اندازۀ پرتقال با طعم بسیار تلخ که مصرف دارویی دارد، فنگ، علقم، خربزۀ ابوجهل، پژند، پهی، شرنگ، ابوجهل، کرنج، حنظله، پهنور، کبستو، هندوانۀ ابوجهل
تصویری از گبست
تصویر گبست
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گسست
تصویر گسست
فصل، انقطاع
فرهنگ واژه فارسی سره
مخفف آبستن آبستن، زهدان رحم. زمین آماده شده برای زراعت جزو درونی پوست ترنج و با درنگ و مانند آن گوشت پوست پیه پوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبست
تصویر تبست
ضایع، فاسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبست
تصویر شبست
زشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلست
تصویر گلست
گرست، بسیار مست، سیاه مست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آبست
تصویر آبست
آبستن، آبست، آبسته، آبستان، در علم زیست شناسی ویژگی زن یا حیوان ماده ای که بچه در شکم داشته باشد، باردار، درپی دارنده مثلاً آبستن حوادث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبست
تصویر تبست
تباه، ضایع، فاسد، نابود، زبون، کم ارزش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبست
تصویر شبست
ویژگی هر چیزی که به نظر ناخوش و ناپسند آید، زشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گمست
تصویر گمست
نوعی بلور به رنگ سرخ یا زرد، نوعی جواهر ارزان و پست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گدست
تصویر گدست
وجب، فاصلۀ میان انگشت بزرگ و انگشت کوچک دست در حالی که تمام انگشت ها باز باشد، اندازۀ دست، وژه، بدست، پنک، شبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبست
تصویر کبست
هندوانه ابوجهل: (عیشها بت پرستان تلخ کردی چون کبست روز های دشمنان دین سیه کردی چو قار) (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گدست
تصویر گدست
وجب بدست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گبیت
تصویر گبیت
(کشتی رانی) منتهی الیه سینه کشتی است که فقط برای تزیین سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرست
تصویر گرست
مست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلست
تصویر گلست
سیاه مست طافح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوست
تصویر گوست
کوفتگی و کوفته شدن را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
جمست: میان خواجه و تو و میان خواجه و من تفاوت است چنان چون میان زرو گمست. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبست
تصویر آبست
((بِ))
آبستن، زهدان، رحم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبست
تصویر آبست
بخش درونی پوست مرکبات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبست
تصویر آبست
((بَ))
زمین آماده برای کاشت، آبسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبست
تصویر تبست
((تَ بَ))
تباه و ضایع، از کار افتاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبست
تصویر شبست
ناپسند، زشت، هراسناک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کبست
تصویر کبست
((کَ بَ))
گیاهی است تلخ، حنظل، هندوانه ابوجهل، گبست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرست
تصویر گرست
((گَ رَ))
سیاه مست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلست
تصویر گلست
((گَ لَ))
سیاه مست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گمست
تصویر گمست
((گَ مَ))
نوعی جواهر ارزان به رنگ کبود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرست
تصویر گرست
بسیار مست، سیاه مست، برای مثال باز رسید مست ما داد قدح به دست ما / گر دهدی به دست تو شاد و خوشی و گرستی (مولوی - لغت نامه - گرست)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبست
تصویر کبست
زهر
هر چیز تلخ
کوشت، زهرگیاه
حنظل، میوه ای گرد و به اندازۀ پرتقال با طعم بسیار تلخ که مصرف دارویی دارد، گبست، فنگ، علقم، خربزۀ ابوجهل، پژند، پهی، شرنگ، ابوجهل، کرنج، حنظله، پهنور، کبستو، هندوانۀ ابوجهل برای مثال روز من گشت از فراق تو شب / نوش من شد از آن دهانت کبست (اورمزدی - شاعران بی دیوان - ۲۷۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یبست
تصویر یبست
برغست، گیاهی بیابانی و خودرو مانند اسفناج با برگ های درشت و گل های ریز سفید یا سرخ رنگ که مصرف خوراکی دارد و خام و پختۀ آن خورده می شود
پژند، هنجمک، هجند، مجّه، مچّه، بلغس، بلغست، ورغست، فرغست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آبست
تصویر آبست
زمینی که در آن آب بسته و تخم پاشیده باشند، زمین آماده برای زراعت، آبسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بست
تصویر بست
تحصن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بست
تصویر بست
سد نمودن، بستن و بمعنای به اماکن مقدسه پناه آوردن
فرهنگ لغت هوشیار