جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گسست

گسستن

گسستن
بریدن، جدا کردن، بریده شدن، جدا شدن، برای مِثال ورا خواندند اردوان بزرگ / که از میش بگسست چنگال گرگ (فردوسی - ۶/۱۳۹)، کنایه از پراکندن، تمام شدن، به پایان رسیدن، نابود شدن
گسستن
فرهنگ فارسی عمید

گدست

گدست
وَجَب، فاصلۀ میان انگشت بزرگ و انگشت کوچک دست در حالی که تمام انگشت ها باز باشد، اندازۀ دست، وَژَه، بِدَست، پَنَک، شَبر
گدست
فرهنگ فارسی عمید

گبست

گبست
توضیح رشیدی و جهانگیری و فرهنگ نظام این کلمه را در کاف تازی آورده اند و مولف برهان در هر دو ضبط کرده است. ولف در فهرست شاهنامه کبست و گبست هر دو را آورده اما اصح کاف تازی است
فرهنگ لغت هوشیار