- گاوچران
- کسی که گلۀ گاو را به چراگاه ببرد، گاوبان
از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی شامل ۲۲ ستاره به صورت مردی ایستاده که عصایی در دست دارد، گاوران، عوّاء، عوا، بقّار، صیّاح، حارس الشّمال، حارس السّماء، طاردالدبّ
معنی گاوچران - جستجوی لغت در جدول جو
- گاوچران
- آنکه گاوان را بچرا برد گاوبان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شغل و عمل گاو چران گاو چراندن
آنکه گاو را در صحرابرای چرا برد چوپان گاو، آنکه گاو آهن را براند خیش ران
آنکه غاز را در علفزار می چراند، کنایه از آنکه وقت خود را بیهوده می گذراند، بیکار
گیاهی بیابانی با برگ های درشت و دراز شبیه زبان گاو، ساقه های درشت و پوشیده از پرزهای زبر و گل های کوچک به رنگ بنفش که در اردیبهشت و خرداد باز می شود و در طب کاربرد دارد، گل گاوزبان، لسان الثور
آنکه بط ها را چراند، آنکه کار بیهوده کند
غاز چران
آنکه گاوان را بچرا برد گاوبان
شغل و عمل گاو چران گاو چراندن
((زَ))
فرهنگ فارسی معین
گیاهی است علفی و یکساله با برگ های منفرد و پوشیده از تارهای خشن. گل های آن ابتدا قرمز مایل به بنفش ولی به تدریج به رنگ آبی زیبا درمی آیند. قسمت مورد استفاده این گیاه غالباً گل و گاهی هم سرشاخه های گل دار آن است. گل گاوزبان دارای
جواهرات، جواهر
مغرب، مشرق، گوشه ای در دستگاه ماهور
خاور، مشرق، برای مثال هم از خاوران تا در باختر / ز کوه و بیابان و از خشک و تر (فردوسی - ۴/۳۲۷) ، در موسیقی گوشه ای در دستگاه ماهور
زاغه زاغد آغل گاو
نگاهبان گاو پرورنده گاو محافظ گاو گاویار: پس بگاوبان گفت که این فرزند (فریدون) را بتو خواهم سپرد
آنچه گوارا باشد خوردنی مطبوع خوشگوار: می تلخ است جور گلعذاران که هر چندش خوری باشد گواران. (امیر خسرو)
چرا نکرده علف نخورده: بران چرمه ناچران زین نهاد چه زین از برش خشک بالین نهاد. (شا)، آنکه اشتها بخوردن غذا ندارد
کشتی بان ملاح راننده ناو
نگهبان گاو
جای نگهداری گاو