دهی از دهستان راستوپی بخش سواد کوه شهرستان شاهی، 10هزارگزی شمال زیر آب، 2 هزار و پانصد گزی باختر شوسه و راه آهن شاهی به تهران، کوهستانی و معتدل و مرطوب و مالاریائی است، دارای 220 تن سکنه، آب از چشمه و رود خانه تالار، محصول آن برنج و غلات و عسل و لبنیات است و شغل اهالی زراعت و گله داری و شکار میباشد، صنایع دستی زنان کرباس و شال بافی و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از دهستان راستوپی بخش سواد کوه شهرستان شاهی، 10هزارگزی شمال زیر آب، 2 هزار و پانصد گزی باختر شوسه و راه آهن شاهی به تهران، کوهستانی و معتدل و مرطوب و مالاریائی است، دارای 220 تن سکنه، آب از چشمه و رود خانه تالار، محصول آن برنج و غلات و عسل و لبنیات است و شغل اهالی زراعت و گله داری و شکار میباشد، صنایع دستی زنان کرباس و شال بافی و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
گوساله. بچۀ گاو:غراء. فرقد، گاوساله و یا گاوسالۀ دشتی. فرقود، گاوساله دشتی. هلام، طعامی است که از گوشت و پوست گاوساله ترتیب دهند. (منتهی الارب). رجوع به گوساله شود
گوساله. بچۀ گاو:غراء. فرقد، گاوساله و یا گاوسالۀ دشتی. فرقود، گاوساله دشتی. هلام، طعامی است که از گوشت و پوست گاوساله ترتیب دهند. (منتهی الارب). رجوع به گوساله شود
دهی است از دهستان های سردرود بخش رزن شهرستان همدان، واقع در 26000گزی شمال باختری قصبۀ رزن و 6000گزی شمال دمق. جلگه، سردسیر، دارای 1536 تن سکنه. آب آنجا از قنات و در بهار از رودخانه. محصول آن غلات، انگور و سایر میوه جات، لبنیات، حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان گلیم بافی، راه آن مالرو است، تابستان از دمق اتومبیل میتوان برد. مزرعۀ چهارباغ جزءاین ده منظور شد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان های سردرود بخش رزن شهرستان همدان، واقع در 26000گزی شمال باختری قصبۀ رزن و 6000گزی شمال دمق. جلگه، سردسیر، دارای 1536 تن سکنه. آب آنجا از قنات و در بهار از رودخانه. محصول آن غلات، انگور و سایر میوه جات، لبنیات، حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان گلیم بافی، راه آن مالرو است، تابستان از دمق اتومبیل میتوان برد. مزرعۀ چهارباغ جزءاین ده منظور شد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی از دهستان اوچ تپه که در بخش ترکمان شهرستان میانه واقع است و 421 تن سکنه دارد، این ده از دو محل نزدیک بهم به نام کوسالار بالا (علیا) و کوسالار پایین (سفلی) مرکب است و کوسالار بالا دارای 283 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر است که 120 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان اوچ تپه که در بخش ترکمان شهرستان میانه واقع است و 421 تن سکنه دارد، این ده از دو محل نزدیک بهم به نام کوسالار بالا (علیا) و کوسالار پایین (سفلی) مرکب است و کوسالار بالا دارای 283 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر است که 120 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
علی سالار فاتح از ملاکان و متنفذان مازندران و از مردم کجور (فوت 1326 ه. ش. / 1367 ه. ق.). وی در انقلابات اوائل مشروطیت و در فتح قزوین و تهران دخالت داشت و از طرف ملیون در رجب 1327 ه. ق. لقب سالار فاتح یافت. او مردی نویسنده و تاریخ دان بود و به تفنن شعر می گفت و تألیفاتی نیز دارد که بچاپ نرسیده است
علی سالار فاتح از ملاکان و متنفذان مازندران و از مردم کجور (فوت 1326 هَ. ش. / 1367 هَ. ق.). وی در انقلابات اوائل مشروطیت و در فتح قزوین و تهران دخالت داشت و از طرف ملیون در رجب 1327 هَ. ق. لقب سالار فاتح یافت. او مردی نویسنده و تاریخ دان بود و به تفنن شعر می گفت و تألیفاتی نیز دارد که بچاپ نرسیده است
سالار بار، حاجب بزرگ، حافظ، نگاهبان، رئیس حفاظ و نگاهبانان: آن شنیدستم که در صحرای غور بارسالاری بیفتاد از ستور گفت چشم تنگ دنیادار را یاقناعت پرکند یا خاک گور، سعدی
سالار بار، حاجب بزرگ، حافظ، نگاهبان، رئیس حفاظ و نگاهبانان: آن شنیدستم که در صحرای غور بارسالاری بیفتاد از ستور گفت چشم تنگ دنیادار را یاقناعت پرکند یا خاک گور، سعدی
دهی است از دهستان خذمان شهرستان رفسنجان واقع در 39000گزی خاور رفسنجان و 11000گزی شمال راه شوسۀ رفسنجان به کرمان. هوای آن سردو دارای 650 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، لبنیات و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان خذمان شهرستان رفسنجان واقع در 39000گزی خاور رفسنجان و 11000گزی شمال راه شوسۀ رفسنجان به کرمان. هوای آن سردو دارای 650 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، لبنیات و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
مرکب از: شاه فارسی و گلدی مصدر ترکی بمعنی آمدن، در تداول بمعنی دیر آمدن کسی که انتظار او را می برند و هر لحظه خبر آمدن او برسد ولی اثری از او پیدا نشود و نیاید. (یادداشت مؤلف) ، خلفهای پیاپی و بسیار در وعده آمدن. (یادداشت مؤلف)
مرکب از: شاه فارسی و گلدی مصدر ترکی بمعنی آمدن، در تداول بمعنی دیر آمدن کسی که انتظار او را می برند و هر لحظه خبر آمدن او برسد ولی اثری از او پیدا نشود و نیاید. (یادداشت مؤلف) ، خلفهای پیاپی و بسیار در وعده آمدن. (یادداشت مؤلف)