جدول جو
جدول جو

معنی بارسالار

بارسالار
رئیس دربانان و نگهبانان که مامور بار دادن مردم بوده، سالار بار، حاجب بزرگ
تصویری از بارسالار
تصویر بارسالار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بارسالار

بارسالار

بارسالار
سالار بار، حاجب بزرگ، حافظ، نگاهبان، رئیس حفاظ و نگاهبانان:
آن شنیدستم که در صحرای غور
بارسالاری بیفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنیادار را
یاقناعت پرکند یا خاک گور،
سعدی
لغت نامه دهخدا

بارسالاری

بارسالاری
کار و شغل بارسالار، درختچه، در اصطلاح مردم فارس
لغت نامه دهخدا

کارسالار

کارسالار
دهی از دهستان راستوپی بخش سواد کوه شهرستان شاهی، 10هزارگزی شمال زیر آب، 2 هزار و پانصد گزی باختر شوسه و راه آهن شاهی به تهران، کوهستانی و معتدل و مرطوب و مالاریائی است، دارای 220 تن سکنه، آب از چشمه و رود خانه تالار، محصول آن برنج و غلات و عسل و لبنیات است و شغل اهالی زراعت و گله داری و شکار میباشد، صنایع دستی زنان کرباس و شال بافی و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا