- گاهواره
- گهواره، گاهواره طفل
معنی گاهواره - جستجوی لغت در جدول جو
- گاهواره ((رِ))
- گهواره، وسیله ای که کودک را در آن می خواباندند، گهواره
- گاهواره
- گهواره، تختخوابی که کودک را روی آن می خوابانند و تکان می دهند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قمر مصنوعی
رهاورد سوغات سفر
دستگاهی که از زمین به وسیلۀ موشک به فضا پرتاب می شود و در مدار زمین، ماه یا سیارات دیگر قرار می گیرد و برای ارتباط های تلفنی، تلویزیونی، عکس برداری، هوا شناسی و پاره ای امور دیگر استفاده می شود، قمر مصنوعی
تخت مانندی که کودک شیر خوار را در آن خوابانند: و هر گاه دایه مشغول بودی گاهواره بجنبانیدی
ماهیانه، سرماهی، مشاهره
((رِ))
فرهنگ فارسی معین
مانند، ماه، زیبا، اجرامی که به مدار زمین پرتاب می شوند جهت انتقال علایم رادیویی و تلویزیونی از نقطه ای به نقطه دیگر در روی زمین، قمر مصنوعی
سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد
رهاورد، تحفه، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، نوارهان، بازآورد، عراضه، بلک، لهنه
رهاورد، تحفه، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، نوارهان، بازآورد، عراضه، بلک، لهنه
گلۀ گاو، گواره، گوباره، کوپاره
تختخوابی که کودک را روی آن می خوابانند و تکان می دهند
گاهواره: وقت طفلیم که بودم شیرجو گاهوارم را که جنبانید ک او. (مثنوی)
گاهواره، مهد، خوابگاه کودکان شیرخواره، بستر کودکان
آنیته
آنابولیسم
نشریه ادواری، مجله
اثر، نشانه
عمل راهور
همواره، همیشه، پیوسته، پی در پی
زیوری که زنان در پرۀ گوش خود آویزان می کنند
تقویم، دفتری که در آن حساب روزها و ماهها و سالها را چاپ میکنند
گوبان: جرجیر عابدار هیچ میگویید که من فرزند فلان گاوباره ام، گله گاو گوباره
گردن بند از جواهر هار: زبزم مخنقه ای یافت شاخ گل منظوم چو بار کرد گریواره شجر منثور. (اثیر اخسیکتی)
گناهکاره، جمع گنهکارگان: گنهکارگان را هراسان کنیم ستمدیدگان را تن آسان کنیم
مطلعی که پس از مقطع آرند مطلع دوم: طغرا در آخر غزل آورد مطلعی کان گوشواره طرز سخن دانی من است. (طغرا)، دفتر وسط عرض فرد دفتر که عقد میزان در آن نویسند، خلاصه حساب، مروارید بزرگی که در صدف جز آن یک نباشد، پارچه منقش و زر دوزی که برای زینت کنار عمامه قرار دهند
گناهکار، جمع گناهکارگان
خورنده گیاه، جانوری که خوراکش منحصرا گیاهان و علفها باشد علف خوار جمع گیاه خواران. یا گیاه خواران. ( جمع گیاه خوار) جانورانی که منحصرا تغذیه آنها از انساج گیاهی باشد از قبیل دامها و انواع گوزنها و آهو ها و برخی حشرات علف خواران، علف زار مرتع: چون ربیع بودی بگیاه خوار از آنجا برفتندی
ناجور، نامتناسب، بی قواره
ناهموار
برابر، یکسان، پیوسته، همیشه
((رِ))
فرهنگ فارسی معین
زینتی که زنان در گوش آویزند، آن است که بر دو جانب در ورودی های ساختمان دو ستون بنا کرده و نیم آجر عقب تر سازند