جدول جو
جدول جو

معنی گاهنبار - جستجوی لغت در جدول جو

گاهنبار
نام شش جشن که در ایران باستان در اوقات مختلف سال برپا می کرده اند و عبارت بوده از مثلاً میدیوزرم (در اردیبهشت ماه)، میدیوشم (در تیرماه) پتیه شهیم (در شهریورماه)، ایاسرم (در مهرماه)، میدیارم (در دی ماه) همسپتمدم (در آخر سال)، نام شش هنگام یا شش روزی که خدای تعالی عالم را آفریده است، گاهبار، گهنبار
تصویری از گاهنبار
تصویر گاهنبار
فرهنگ فارسی عمید
گاهنبار(هَِمْ)
گاهنبار و گاه باره هر دو دارای یک معنی است و آن شش روزی است که خدای تعالی عالم را در آن آفرید و مجوس در کتاب زند از زردشت نقل میکنند که حق سبحانه و تعالی عالم را در ششگاه آفرید و اول هر گاهی نامی دارد و در اول هر گاهی جشنی سازند و گاه گاهنبار اول میدیوزرم نام دارد و آن خور روز باشد که روزپانزدهم اردیبهشت ماه قدیم است. گویند که یزدان از این روز تا چهل روز آفرینش آسمانها را به اتمام رسانید. و گاه گاهنبار دویم میدیوسمه نام دارد و آن خور روز است که یازدهم تیرماه قدیم باشد گویند که یزدان از این روز تا شصت روز آفرینش آب را تمام کرد. و گاه گاهنبار سیم پیتی سهیم نام دارد و آن آشتاد روز است که بیست و سیم شهریورماه قدیم باشد. گویند که یزدان از این روز تا هفتاد و پنج روز آفرینش زمین را به اتمام رسانید. و گاه گاهنبار چهارم ایاتهریم نام دارد وآن آشتاد روز است که بیست و ششم مهر ماه قدیم باشد و گویند یزدان از این روز تا سی روز آفرینش نبات و اشجار و رستنی ها را به اتمام رسانید. و گاه گاهنبار پنجم میدیاریم نام دارد و آن مهر روز است که شانزدهم بهمن ماه قدیم باشد. گویند که یزدان از این روز تا هشتاد روز حیوانات را بیافرید و حیوانات چرنده و پرنده دو صد و هشتاد و دو نوع است از این جمله یکصد و هفتاد و دو چرنده و یک صد و ده نوع دیگر پرنده. و گاه گاهنبار ششم همسپتهدیم نام دارد و آن اهنود روز است که روز اول خمسۀ مسترقه قدیم باشد گویند که یزدان ازاین روز تا هفتاد و پنج روز آفرینش آدم علیه السلام کرده و مبادی این ایام بر تقدیری است که خمسۀ مسترقه را در آخر بهمن ماه افزایند و بهمن ماه سی و پنج گیرند و بعضی گویند اول گاه اول بیست و ششم اردیبهشت ماه قدیم است، و اول گاه دوم بیست و ششم تیرماه و اول گاه سیم شانزدهم شهریورماه و اول گاه چهارم پانزدهم مهرماه و اول گاه پنجم یازدهم دی ماه و اول گاه ششم سی ویکم اسفندماه است که اول خمسۀ مسترقه و آخر اسفندارماه باشد و جمعی دیگر گویند که اول گاه اوّل یازدهم دی ماه قدیم اول گاه دوم یازدهم اسفندار ماه و اول گاه سیم بیست و ششم اردیبهشت ماه و اول گاه چهارم بیست و ششم خرداد ماه و اول گاه پنجم شانزدهم شهریورماه واول گاه ششم سی و یکم آبان ماه است که اول خمسۀ مسترقه باشد. (برهان قاطع). صاحب آنندراج چنین آرد: ایزدتعالی هر دو گیتی را بشش روز آفرید و زردشت گفته که ایزدتعالی به هرباری گونه آفرید: چون آسمان و زمین و گیاه و جانوران و مردم، و اول هر یک از این بارهاپنج روز است نام شان گاهنبار و کهنبار و گهنبد و گهبار و گاهبار، و اول هر گاهی نامی دارد و به تعظیم اول هرگاه پنج روز فارسیان عیش میکرده اند، و از قراری که در کتاب ژند پارسیان مرقوم است، گاه گاهنبار اول نام میدیوزرم است از یوم اورمزد فروردین ماه شمسی یعنی جلالی چهل روز گذشته و روز خیر ایزد و اردی و اردیبهشت ماه میباشد که تا دی بمهر ایزد پنجروز گاهنبار است که چهل و پنج روز مدّت آن است. گاهنبار دوم روز خورشید ایزد از تیرماه شمسی یعنی جلالی بعد از گهنباراول شصت روز میباشد که اسم آن میدیوسهم است و آن نیز از روز خورشید تا روز دی ماه بمهر پنجروز است. گهنبار سوم روز استاد از شهریور ماه شمسی یعنی جلالی پنج روز گهنبار است که آن را فیتیوشهم گاه گویند و این گهنبار هفتاد و پنجروز است بعد از گهنبار دوم. و گهنبار چهارم سی روز بعد از گهنبار سیم، در یوم استاد از مهرماه شمسی یعنی جلالی گهنبار اتیرم گاه پنجروز است. گهنبار پنجم هشتاد روز است بعد از گهنبار چهارم، در یوم مهر از دی ماه شمسی یعنی جلالی، تا پنج روز گهنبارمیدیو آرامگاه است گهنبار ششم هفتاد و پنج روز بعد از گهنبار پنجم، در خمسۀ مسترقه گهنبار هفتمین گاه است (؟) الحاصل بهمین ترتیب و قانون نام روزها و ایام و مدت هر یک که آفرینش هر چیز را بیان مینماید تا به آخر رسد و در فرهنگ جهانگیری بتفصیل مرقوم است از تاریخ ایلخانی و کوشیار حکیم نیز اگر اختلافی بود بیان نموده چنانکه زراتشت بهرام فارسی گفته:
همه از خوان بذلش شاد گشتند
مر او را جمله گاهنبار بستند - انتهی.
رجوع به جهانگیری و انجمن آرا شود.
پورداود نوشته اند:
بفرّ فریدون و رخش نهنگ
به گاه گهنبار هوشنگ شنگ.
اسدی.
پس از دانستن تقویم مزدیسنا و اعیاد دینی لازم است از گهنبارهایا شش جشن بزرگ دیگر ایرانیان که تا به امروز در نزد زرتشتیان ایران و پارسیان هند به همان اهمیت پارینۀ خود باقی است سخن بداریم گذشته از اینکه گهنبار مربوط بتقویم مزدیسناست در میان چهار آفرینگان خرد اوستا یکی از آنها نامزد است به آفرینگان گهنبار این آفرینگان قطعه ای است که از هادخت نسک یعنی از بیستمین کتاب اوستای عهد ساسانیان بیادگار مانده است و در آن از فضیلت و شرافت شش جشن بزرگ سال سخن رفته است آفرینگان گهنبار به انضمام ادعیۀ دیگر در جشنهای ششگانه سال خوانده میشود پیش از اینکه از آفرینگان صحبت بداریم و چهار قطعۀ مذکور آن را تفسیر کنیم ناگزیریم که از برای فهم مندرجات آفرینگان گهنبار بخصوصه از گهنبارها مفصلاً بحث کنیم و ضمناً آنچه در مقالۀتقویم مزدیسنا ناگفته مانده در این مقاله گفته آید اینک گوئیم: گهنبار یا گاهنامه کلمه ای است نسبهً نو در پهلوی گاسانبار گویند از کلمه گاس (در اوستا گاتو) که بمعنی گاه و هنگام است جزء اخیر کلمه گهنبار باید از کلمه اوستائی یا ئیریه باشد که در آغاز مقالۀ تقویم مزدیسنا گفتیم صفت است بمعنی سالی و فصلی، از کلمه یار (سال) راجع بجزء کلمه اخیر گهنبار وجه اشتقاق دیگری مستشرقین ذکر کرده اند که چندان قابل توجه نیست در خود اوستا غالباً ’یائیریه’ بجای کلمه گهنبار استعمال گردیده و فوراً پس از ذکر این کلمه مرتباً از شش گهنبار یا جشنهای ششگانه سال نام برده شده است چنانکه در یسنا 1 فقرۀ 9 و یسنا 2 فقره 9 و یسنا 3 فقرۀ 11 و یسنا 4 فقرۀ 14 و یسنا 6 فقرۀ8 و یسنا 7 فقرۀ 11 و یسنا 17 فقرۀ 8 و یسنا 22 فقرۀ 11 و در ویسپرد کرده 1 فقرۀ 2 و کردۀ 2 فقرۀ2 این جشنها چنین نامیده شده است:
1- میدیوزرم مئیذیوئی زرمیه
2- میدیوشم مئیذیوئی شم
3- پتیه شهیم پئیتیش ههیه
4- ایاسرم ایاثریم
5- میدیارم مئیذیائیریه
6- همسپتمدم همسپثمئدیه
این جشنها به فاصله های غیرمتساوی از همدیگر دور میباشند از این قرار: گهنبار میدیوزرم در چهل و پنجمین روز سال (45) ، گهنبار میدیوشم در صد و پنجمین روز سال (105) ، گهنبار پتیه شهیم در صد و هشتادمین روز سال (180) ، گهنبار ایاسرم در دویست و دهیمن روز سال (210) ، گهنبار میدیارم در دویست و نودمین روز سال (290) ، گهنبار همسپتمدم در سیصد و شصت و پنجمین روز سال (365) واقع میشود جشن هر یک از این گهنبارها پنجروز طول میکشد آخرین روز مهم ترین روز آن است در واقع چهار روز دیگر روزهای مقدماتی جشن است در خود اوستار آفرینگاه گهنبار در فقرات 7 تا 12 این جشنها با تعیین ماه و روز ذکر شده و فاصله های آنها از همدیگر نیز قید گردیده از این قرار: میدیوزرم در اردیبهشت ماه در دی بمهر روز (پانزدهم) میباشد و از آغاز سال تا به این جشن چهل و پنج روز است. دومین گهنبار میدیوشم در تیرماه در دی بمهر روز (پانزدهم) میباشد واز نخستین گهنبار تا به این جشن شصت روز است. سومین گهنبار پتیه شهیم در شهریورماه در انیران روز (سی ام) میباشد و از دومین گهنبار تا به این جشن هفتاد و پنج روز است، چهارمین گهنبار ایاسرم در مهرماه در انیران روز (سی ام) میباشد و از سومین گهنبار تا به این جشن سی روز است، پنجمین گهنبار میدیارم در دی ماه در بهرام روز (بیستم) میباشد و از چهارمین گهنبار تا به این جشن هشتاد روز است، ششمین گهنبار همسپتمدم در آخرین روز اندرگاه (خمسۀ مسترقه) در وهیشتواشت روز (آخرین روز سال) میباشد و از پنجمین گهنبار تا به این جشن هفتاد و پنج روز است در اوستا روز اصلی هر یک از گهنبارها یاد شده اما در سنت چنانکه گفتیم هریک ازگهنبارها که پنجروز طول میکشد بنابراین در اردیبهشت ماه خورشیدروز و ماه روز و تیرروز و گوش روز و دی بمهرروز یعنی از یازدهم تا پانزدهم جشن میدیوزرم است در تیرماه و خورشیدروز و ماه روز و تیرروز و گوش روز و دی بمهرروز یعنی از یازدهم تا پانزدهم جشن میدیوشم است. در شهریور ماه اشتادروز و آسمان روز و زامیادروز و مهر اسپند روز و انیران روز یعنی از بیست و ششم تا سی ام جشن پیته شهیم است، در مهر ماه اشتادروز و آسمان روز و زامیادروز و مهر اسپندروز و انیران روز یعنی از بیست و ششم تا سی ام جشن ایاسرم است، در دی ماه مهرروزو سروش روز و رشن روز و فروردین روز و بهرام روز یعنی از شانزدهم تا بیستم جشن میدیارم است در اندرگاه (خمسۀ مسترقه) ، اهنودگاه و اشتودگاه و سپتمدگاه و هوخشترگاه و هیشتواشت گاه جشن همسپتمدم است.
چنانکه ملاحظه میشود میدیوزرم و میدیوشم و پتیه شهیم و ایا سرم در تابستان بزرگ که در مقالۀ تقویم مزدیسنا گفتیم هفت ماه است، و میدیارم در زمستان می افتد، همسپتمدم در پنج وه که پیش آهنگ فصل خوش و هنگام فرودآمدن به فروهرهاست از آسمان به روی زمین اتفاق می افتد. نظر بمعنی لفظی این کلمات گهنبارها اساساًجشنهائی بوده از برای اوقات مختلف سال: میدیوزرم یعنی میان بهار و این جشنی است در نیمۀ زرمیّه بهار و هنگامی که زمین سبز و خرم است و میدیوشم یعنی میان تابستان و پتیه شهیم یعنی دانه آور از آن وقتی اراده شده که گندم رسیده و خرمن به دست می آید ایاسرم یعنی برگشت و از آن هنگامی اراده شده که چوپان با گلۀ خود از برای پیش آمد زمستان از چراگاه تابستانی بخانه بر میگردد، میدیارم یعنی میان سال معنی همسپتمدم معلوم نیست این جشن اخیر که به فروهرها اختصاص دارد در هنگامی است که فروهرهای درگذشتگان از برای سرکشی بازماندگان خود فرود می آیند در اوستا فروشی یکی از ارواح انسانی است از همین کلمه است فروردین و ماهی که مقارن اوقات فرود آمدن فروهرهاست در فروردین یشت فقرۀ 49 همسپتمدم نیز جشن فروهرها نامیده شده: ’فروهرهای نیک توانای مقدسین رامیستائیم که در هنگام همسپتمدم از آرامگاه های خود بیرون شتابند در مدت ده شب پی در پی در این جا برای آگاهی یافتن بسر برند’ ده روز جشن فروردیان که هنگام فرود آمدن فروهرهاست عبارت است از اشتاد روز تا انیران روز از اسفندماه و پنج روز گاتا در خود اوستا هم این گهنبارها یا جشنهای ششگانه سال با صفاتی که هریک اشارۀ بعض و موسم مخصوصی است متصف شده: در ویسپرد کردۀ 1 فقرۀ 2 میدیوزرم با صفت شیره دهنده آمده از این صفت برمی آید که میدیوزرم هنگامی است که گیاهها شیره میگیرند یا بعبارت دیگر بهار، میدیوشم بهنگامی که علوفه درو میشود متصف گردیده: پتیه شهیم موقعی است از سال که گندم = خرمن به دست می آید ایاسرم وقتی است که گله و رمه از چراگاه تابستانی به آغل برمی گردد. و وقت جفتگیری گوسفندان است میدیارم با صفت سرد آمده، همسپتمدم که آخر سال است با صفتی که حاکی از اجرای تکالیف دینی است اختصاص یافته است این صفات با معانی لغوی گهنبارها مناسبت تام دارد و درست حاکی موسم مخصوص و وضع اصلی این جشنهاست بعدها هر یک از شش گهنبار را هنگام پیدایش یکی از آفریدگان آهورامزدا دانسته اند همان طوری که در توراه سفر پیدایش در باب اول و دوم آمده که خداوند در شش روز آسمانها و زمین و روشنائی و آب و گیاه و خورشید و ماه و ستارگان و جانوران و انسان بیافرید و در روز هفتم از کار آفرینش بیاسود در مزدیسنانیز آفرینش اهورامزدا در شش گهنبار سال پایان پذیرفت، در گهنبار میدزرم آسمان و در میدیوشم آب و در پتیه شهیم زمین و در ایاسرم گیاه و در میدیارم جانوران و در همسپتمدم مردمان آفریده شدند. در تفسیر پهلوی وپازند و فارسی آفرینگان گهنبار از این افریشنها در هنگام گهنبارها یاد شده است در آغاز فصل 25 بندهش که از تقویم مزدیسنا سخن رفته مندرج است: ’آفرینش جهان از من (اهورامزدا) در سیصد و شصت و پنج روز که شش گهنبار سال باشد انجام گرفت’. در کلیۀ کتب پهلوی مکرراً از گهنبارها یاد شده و بجای آوردن مراسم دینی در این جشنها ثواب بزرگ و ترک کردن آن ها گناه بزرگ شمرده شده است در سنت مزدیسنان بنای این جشنها را به جمشید نسبت داده اند. در فضیلت و شرافت آنها مفصلاً در کتب روایات سخن رفته است در اینجا از ذکر آنها خودداری میکنیم شش گهنبار سال نزد زرتشتیان ایران و هند اوقات عبادت و انفاق و خیرات است از وجه اوقاف گهنبارها جشنهای بزرگ می آرایند توانگر و بینوا هر دو در آن شرکت میکنند آنانی که خوداز مخارج این جشنها بر نمی آیند لازم است که در مراسم دینی که دیگران بانی هستند حضور بهمرسانند و از خوان نعمت توانگران که در همه جا گسترده بهره مند شوند درصد در بندهش در باب نود و چهارم آمده: ’اگر کسی در سال یکبار به گهنبار نرود یک ثلث از ثوابهائی که کرده بکاهد و یک ثلث به گناهانش بیفزاید’. اینک در انجام مقال از برای خلاصه نمودن مطالب و ضمناً از برای بفهم نزدی’تر کردن مندرجات آفرینگان گهنبار قطعه ای از روایات فارسی داراب هرمزدیار را با اصلاحی در عبارات و تغییری در برخی کلمات آن در این جا مینگاریم: ’خداوند آفرینش این جهان را در شش هنگام به انجام رسانید پس مردمان راست که در این هنگام ها گاهنبار کنند و آفرین گویند و میزدها (اطعام و انفاق) سازند و خدای را ستایش کنند و سپاس بجای آورند نخستین گاهنبار در اردیبهشت ماه بود، پنج روزو از خورروز تا دی بمهرروز در این هنگام پروردگار آسمان داد چون مردم در این پنج روز گاهنبار کنند چندان کرفه (ثواب) و مزد باشد که کسی هزار میش یا بره از برای روان خویش به ارزانیان و درویشان و بینوایان داده باشد دومین گاهنبار در تیرماه باشد و پنج روز و از خور روز تا دی بمهر روز در این روز دادار هرمزد آب بیافرید چون مردم در این پنج روز گاهنبار کنند چندان کرفه بود که کسی هزار گاو یا گوساله به درویشان و بینوایان و ارزانیان و مستمندان داده باشد سومین گاهنبار در شهریور ماه باشد و پنج روز از اشتاد روز تا انیران روز در این هنگام دادار هرمزد زمین داد چون مردم در این پنج روز گاهنبار کنند چندان کرفه باشد که کسی هزار اسب با کره از برای روان خویش به ارزانیان و بینوایان و درویشان داده باشد چهارمین گاهنبار درمهرماه باشد و از اشتاد روز تا انیران روز در این هنگام دادار هرمزد از هرگونه گیاه داد چون مردم در این پنجروز گاهنبار کنند و سازند چندان کرفه باشد که کسی هزار اشترباکواده (بچه شتر) به اشوی داد (بخیرات) از برای روان خویش به ارزانیان و درویشان داده باشدپنجمین گاهنبار در دی ماه باشد از مهر روز تا بهرام روز و در این گاه دادار هرمزد جانور داد و گاو و گوسفند بیافرید چون مردمان در این پنج روز گاهنبار کنند چندان کرفه باشد که کسی هزار گاو و هزار اسب به اشوی داد (بخیرات) از برای روان خویش به ارزانیان و مستمندان داده باشد ششمین گاهنبار ’همسپتمیدیم’ در انجام اسفندارمذماه باشد از روز اهنودگاه تا روز و هیشتواشت گاه در این هنگام دادار هرمزد مردم داد چون مردم در این پنج روز گاهنبار کنند چندان کرفه و مزد باشد که کسی سراسر جهان آنچه در آن است به اشوی داد (بخیرات) از برای روان خود بخشیده باشد اگر این شش گاهنبار نگیرند وگر درویش (بینوا) باشند بجائی که گاهنبار آراسته اند نروند گناه سخت بزرگ باشد تا اندازه ای که بسته کستیان را (زرتشتیان را) نشاید که با وی کرد و خورد کنند و به خانه وی شوند و او را به خانه خود آورند و او را یاری دهند و گواهی وی پذیرند و مانند این در تفسیر گهنبار است’ در آفرین شش گهنبار که زبان پازند موجود است مفصلاً آفرینگان گهنبار تفسیر شده و سنت کهن نیز راجع به آفرینش آسمان و آب و زمین وگیاه و جانور و آدمی در آن ذکر شده است. ترجمه آلمانی آن در جزوۀ تفسیر اوستای اشپیگل نیز موجود است. در پایان مقاله متذکر میشویم که امروزه نزد زرتشتیان ششمین گهنبار ’همسپتمدم’ در پنج روز پیش از فروردین ماه که مطابق 21 ماه مارس فرنگی است نمی افتد نزدزرتشتیان و تقریباً پنج هزار تن از پارسیان هند که داخل فرقۀ قدیمی هستند اول (هرمزدروز) فروردین ماه به نهم ماه اوت فرنگی می افتد و در روزهای 4 تا 8 اوت جشن همسپتمدم میگیرند اما نزد پارسیان هند که از فرقۀ شاهنشاهی هستند اول (هرمزد روز) فروردین ماه به هشتم سپتامبر می افتد و در روزهای 3 تا 7 سپتامبر جشن همسپتمدم میگیرند این اختلاف در تقویم که یک ماه پارسیان را عقب انداخته و فرقۀ قدیمی و شاهنشاهی بوجودآورده در سال 1745 میلادی برخاست در وقتی که خواستند کبیسۀ غفلت شدۀ سال را نزد پارسیان هند جبران کنند و اعیاد دینی را مطابق تقویم اصلاح شده قرار دهند. به تازگی در هند فرقه ای تشکیل یافته که در پنج روز گاتهایعنی در پنج روز که پس از سپند ماه می افزایند جشن همسپتمدم میگیرند و اول ماه فروردین نزد آنان به بیست و یکم ماه مارس فرنگی ’مطابق تقویم حالیۀ ایران’ می افتد در این جا می افزائیم که جشن فروردین (نوروز) بدون اینکه نزد زرتشتیان ایران و پارسیان هند اوقات فرود آمدن فروهرها که ذکرش گذشت باشد از جشنهای بزرگ و نوروز جمشیدی خوانده میشود. (خرده اوستا، پورداود صص 215- 222)
لغت نامه دهخدا
گاهنبار
هر یک از جشنهای ششگانه سال در ایران باستان و آنها عبارتند از: الف - میدیوزرم ب - میدیوشم ج - پتیه شهم د - ایاسرم ه - میدیارم و - همسپتمدم. ابوریحان بیرونی نامهای این جشنها را چنین آورده: مدیوزرم گاه مدیوشم گاه فیشههیم گاه ایاثرم گاه مدیایریم گاه همشفثمیذگاه این جشنها بفاصله های غیر متساوی از همدیگر دور میباشند ازین قرار: گهنبار میدیوزرم در چهل و پنجمین روز سال گهنبار میدیوشم در صد و پنجمین روز سال گهنبار پتیه شهیم درصد و هشتادمین روز سال گهنبار ایاسرم در دویست و دهمین روز سال گهنبار میدیارم در دویست و نودمین روز سال گهنبار همسپتمدم در سیصد وشصت و پنجمین روز سال واقع میشود. جشن هر یک از این گهنبارها پنج روز طول میکشد. آخرین روز مهم ترین روز آنست و در واقع چهار روز دیگر روز های مقدماتی جشن است. در خود اوستا در آفرینگان گهنبار بند های 12- 7 این جشنها با تعیین ماه و روز یاد شده. در سنت زردشتیان چنین آمده: در اردیبهشت ماه از یازدهم تا پانزدهم جشن مدیوزرم است. در تیر ماه از یازدهم تا پانزدهم جشن مدیوشم است. در شهریور ماه از بیست و ششم تا سیام جشن پتیه شهیم است. در مهر ماه از بیست و ششم تاسیام جشن ایاسرم است. دردی ماه از شانزدهم تا بیستم جشن میدیارم است. در اندرگاه (خمسه مسترقه) هر پنج روز جشن همسپتمدم است. نظر بمعنی لفظی این کلمات گهنبار ها اساسا جشنهایی بود برای اوقات مختلف سال: میدیوزرم یعنی میان بهار و این جشنی است در نیمه بهار هنگامی که زمین سبزو خرم است مدیوشم یعنی میان تابستان پتیه شهیم یعنی دانه آور و از آن وقتی اراده شده که گندم رسیده و خرمن بدست میاید ایاسرم یعنی برگشت و از آن هنگامی اراده شده که چوپان با گله خود بعلت پیش آمد زمستان از چراگاه تابستانی بخانه بر میگردد میدیارم یعنی میان سال معنی همسپتمدم معلوم نیست. این جشن بفروهران اختصاص دارد
فرهنگ لغت هوشیار
گاهنبار((هَ))
نام شش جشن که ایرانیان به مناسبت آفریده شدن عالم در شش روز برپا می کردند
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناهنجار
تصویر ناهنجار
بی قاعده، بی راه و نامناسب، کنایه از زشت و ناپسند، کنایه از کج و ناهموار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گهنبار
تصویر گهنبار
گاهنبار، نام شش جشن که در ایران باستان در اوقات مختلف سال برپا می کرده اند و عبارت بوده از مثلاً میدیوزرم (در اردیبهشت ماه)، میدیوشم (در تیرماه) پتیه شهیم (در شهریورماه)، ایاسرم (در مهرماه)، میدیارم (در دی ماه) همسپتمدم (در آخر سال)، نام شش هنگام یا شش روزی که خدای تعالی عالم را آفریده است، گاهبار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاهبار
تصویر گاهبار
گاهنبار، نام شش جشن که در ایران باستان در اوقات مختلف سال برپا می کرده اند و عبارت بوده از مثلاً میدیوزرم (در اردیبهشت ماه)، میدیوشم (در تیرماه) پتیه شهیم (در شهریورماه)، ایاسرم (در مهرماه)، میدیارم (در دی ماه) همسپتمدم (در آخر سال)، نام شش هنگام یا شش روزی که خدای تعالی عالم را آفریده است، گهنبار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوهربار
تصویر گوهربار
گوهربارنده، گوهرافشان، کنایه از چشم اشکبار
فرهنگ فارسی عمید
(هَمْ بَ)
نام محله ای است به نیشابور و جمعیت بسیاری از مسلمانان در این کوی بقتل رسیدند. در اصل کلمه ’شهیدانبار’ بوده و سپس بدین صورت اختصار یافته است. (لباب الانساب ج 2 ص 9)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بی گوشت گردیدن شتر، خوابانیدن گشن ناقه را و سکیزیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). خوابانیدن گشن ماده شتر را. (ناظم الاطباء) ، بازآمدن تب بعد یک روز. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترک کردن تب کسی را روزی و سپس بازگشتن و داغ ساختن او را. (از اقرب الموارد) ، بازگردیدن هر چیزی، برگشتن رنگ. یستعمل مجهولا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
بی راه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). نه به آئین. (یادداشت مؤلف). بی قاعده. برخلاف طریقۀ معین. (لغات فرهنگستان). نامناسب، درشت. ناهموار. (از ناظم الاطباء). خشن. ناملایم. ناخوار. ناخار.
- رفتار ناهنجار، رفتار بی تناسب و ناملایم و ناپسند.
، خشن. تربیت ناشده. ناخراشیده. نخراشیده و نتراشیده. بدون ادب و ظرافت: در دل گفتم که مردی ناهنجار است که با دست ناشسته غذا میخورد. (تذکره الاولیاء)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
کسی که بار گران دارد. سنگین بار. آنکه بار او سنگین است:
ساز سفرم هست و نوای حضرم هست
اسبان سبکبار و ستوران گرانبار.
فرخی.
کیست که ازبخشش تو نیست گران دخل
کیست که از منت تو نیست گرانبار.
فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 96).
همیشه سختی ره بر خرگرانبار است.
ظهیر فاریابی.
همه گرانبار دو اجر جزیل و دو ثواب جمیل با مساکن خویش رفتندی. (ترجمه تاریخ یمینی).
چه نیکوزده ست این مثل پیر ده
ستور لگدزن گرانبار به.
سعدی.
چون گرانباران بسختی میروند
هم سبکباری و چستی خوشتر است.
سعدی.
، سنگین. وزین. ثقیل. سنگین وزن:
آتش ز روی رفته و باد از سر
افتاده در متاع گرانبارش.
خاقانی.
چنین گویند کاسب بادرفتار
سقط شد زیر آن گنج گرانبار.
نظامی.
، کنایه ازانسان و حیوان آبستن هم هست. (برهان) (آنندراج) ، چاق. فربه:
ترا گوسفندی از آن به بدی
که باری، گرانبار و فربه بدی.
شمسی (یوسف و زلیخا).
، مکلف. موظف:
چرا برآهو و نخجیر روزه نیست و نماز
چرا من و تو بدین کارها گرانباریم.
ناصرخسرو.
، ناراحت، مکدر، دلتنگ:
به سعد و نحس کاین آید و دگر برود
گذشت مدتی و خاطرم گرانبار است.
خاقانی.
، شخصی را گویند که مال و اسباب و بنه و غنایم بسیار داشته باشد. (برهان). کنایه از کسی است که غنایم بسیار کرده باشد، کنایه از کسی که پیشۀ بسیار داشته باشد. (انجمن آرای ناصری) ، غیرقابل تحمل. تحمل ناپذیر. آنکه بودنش زائد باشد:
گرچه دلاله مبنی کار است
گاه خلوت ترا گرانبار است.
سنایی.
، باردار و بارور اعم از درخت و حیوان و انسان. (برهان) (آنندراج) :
چمن در چمن دید سرو سهی
گران بار شاخ ترنج و بهی.
اسدی.
- ابر گرانبار، ابر باران آور:
در چهرۀ او روز بهی بود پدیدار
در ابر گرانبار پدیدار بود نم.
فرخی.
- زن گرانبار، زنی که به زادن نزدیک باشد
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ اَ کَ)
بارندۀ گوهر. نثارکننده گوهر:
و آتش او گلی است گوهربار
در برابر گل است و در بر خار.
نظامی.
، بخشندۀ گوهر. (از بهار عجم) (آنندراج). که کنایه از جوانمرد باشد. (بهار عجم). بخشندۀ گوهر و در اینجا سخن به گوهر تشبیه شده است:
کلک گوهربار تو پرگوهرم کرده ست طبع
لفظ شکربار تو پرشکرم کرده ست کام.
معزی.
جود و عدلش هر دو نعمت ساز و محنت سوز باد
دست و تیغش هر دو گوهربار و گوهردار باد.
امیرمعزی (از بهار عجم).
، کنایه از ابر نیز هست:
گاه گوهرپاش گردد گاه گوهرگون شود
گاه گوهربار گردد گاه گوهرخر شود.
فرخی.
، کنایه از اشک ریزنده. گریان. اشکبار:
به شب تا روز گوهربار بودی
به روزش سنگ سفتن کار بودی.
نظامی.
، کنایه از واعظ و ناصح. (بهار عجم) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
کاهکشان و آن چیزی باشد سفید که شبها در آسمان نماید به عربی مجره خوانند. (برهان) (آنندراج) :
جمال لعل وش خواجه در عماری سیم
چنانکه ماه رود در طریق گاهنگان.
حکیم زجاجی (از شعوری).
ظاهراً مصحف کهکشان است. (برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان رزقچای بخش پوبران شهرستان ساوه، در 12 هزارگزی باختر نوبران و 3 هزارگزی راه عمومی، کوهستانی و سردسیر است و 238 تن سکنه دارد، محصولش غلات، بادام و انگور، شغل اهالی زراعت، گله داری و بافتن قالیچه و جاجیم و راهش مالرو است و از طریق راه شوسۀ همدان به نوبران ماشین میتوان برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’چند آبادی است بناحیه ای از توابع بلوچستان’، (از مرآت البلدان ج 4 ص 132)
لغت نامه دهخدا
(رَمْ)
مردم عامی مصر چنین تلفظ کنند ولی در دیوانها بیورونباره نویسند و آن شهر کوچکی است در نزدیک دمیاط به کنار خلیج اشموم و بسراط. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(هَْ)
مهد. گهواره. گاهواره. منجک:
وقت طفلیم که بودم شیرجو
گاهوارم را که جنبانید؟ او.
مولوی (مثنوی چ علاءالدوله ص 162).
رجوع به گاهواره و گهواره شود
لغت نامه دهخدا
(گَ هَمْ)
به معنی گاهنبار، گهنار، گهنباره و گهبار. (فرهنگ رشیدی) :
به فر فریدون و هنگ نهنگ
به گاه گهنبار هوشنگ شنگ.
اسدی (از لغت فرس).
رجوع به گاهنبار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گرانبار
تصویر گرانبار
سنگین بار، کسی که بار گران دارد
فرهنگ لغت هوشیار
هر یک از جشنهای ششگانه سال در ایران باستان و آنها عبارتند از: الف - میدیوزرم ب - میدیوشم ج - پتیه شهم د - ایاسرم ه - میدیارم و - همسپتمدم. ابوریحان بیرونی نامهای این جشنها را چنین آورده: مدیوزرم گاه مدیوشم گاه فیشههیم گاه ایاثرم گاه مدیایریم گاه همشفثمیذگاه این جشنها بفاصله های غیر متساوی از همدیگر دور میباشند ازین قرار: گهنبار میدیوزرم در چهل و پنجمین روز سال گهنبار میدیوشم در صد و پنجمین روز سال گهنبار پتیه شهیم درصد و هشتادمین روز سال گهنبار ایاسرم در دویست و دهمین روز سال گهنبار میدیارم در دویست و نودمین روز سال گهنبار همسپتمدم در سیصد وشصت و پنجمین روز سال واقع میشود. جشن هر یک از این گهنبارها پنج روز طول میکشد. آخرین روز مهم ترین روز آنست و در واقع چهار روز دیگر روز های مقدماتی جشن است. در خود اوستا در آفرینگان گهنبار بند های 12- 7 این جشنها با تعیین ماه و روز یاد شده. در سنت زردشتیان چنین آمده: در اردیبهشت ماه از یازدهم تا پانزدهم جشن مدیوزرم است. در تیر ماه از یازدهم تا پانزدهم جشن مدیوشم است. در شهریور ماه از بیست و ششم تا سیام جشن پتیه شهیم است. در مهر ماه از بیست و ششم تاسیام جشن ایاسرم است. دردی ماه از شانزدهم تا بیستم جشن میدیارم است. در اندرگاه (خمسه مسترقه) هر پنج روز جشن همسپتمدم است. نظر بمعنی لفظی این کلمات گهنبار ها اساسا جشنهایی بود برای اوقات مختلف سال: میدیوزرم یعنی میان بهار و این جشنی است در نیمه بهار هنگامی که زمین سبزو خرم است مدیوشم یعنی میان تابستان پتیه شهیم یعنی دانه آور و از آن وقتی اراده شده که گندم رسیده و خرمن بدست میاید ایاسرم یعنی برگشت و از آن هنگامی اراده شده که چوپان با گله خود بعلت پیش آمد زمستان از چراگاه تابستانی بخانه بر میگردد میدیارم یعنی میان سال معنی همسپتمدم معلوم نیست. این جشن بفروهران اختصاص دارد
فرهنگ لغت هوشیار
دارنده تخت سلطنتی مالک تاج و تخت: نشسته بیک تخت زر بر دو شاه یکی گاهدار و یکی زیر گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاهنما
تصویر گاهنما
ساعت، تقویم
فرهنگ لغت هوشیار
گاهواره: وقت طفلیم که بودم شیرجو گاهوارم را که جنبانید ک او. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهنجار
تصویر ناهنجار
بی قاعده، درشت، ناملایم، خشن
فرهنگ لغت هوشیار
هر یک از جشنهای ششگانه سال در ایران باستان و آنها عبارتند از: الف - میدیوزرم ب - میدیوشم ج - پتیه شهم د - ایاسرم ه - میدیارم و - همسپتمدم. ابوریحان بیرونی نامهای این جشنها را چنین آورده: مدیوزرم گاه مدیوشم گاه فیشههیم گاه ایاثرم گاه مدیایریم گاه همشفثمیذگاه این جشنها بفاصله های غیر متساوی از همدیگر دور میباشند ازین قرار: گهنبار میدیوزرم در چهل و پنجمین روز سال گهنبار میدیوشم در صد و پنجمین روز سال گهنبار پتیه شهیم درصد و هشتادمین روز سال گهنبار ایاسرم در دویست و دهمین روز سال گهنبار میدیارم در دویست و نودمین روز سال گهنبار همسپتمدم در سیصد وشصت و پنجمین روز سال واقع میشود. جشن هر یک از این گهنبارها پنج روز طول میکشد. آخرین روز مهم ترین روز آنست و در واقع چهار روز دیگر روز های مقدماتی جشن است. در خود اوستا در آفرینگان گهنبار بند های 12- 7 این جشنها با تعیین ماه و روز یاد شده. در سنت زردشتیان چنین آمده: در اردیبهشت ماه از یازدهم تا پانزدهم جشن مدیوزرم است. در تیر ماه از یازدهم تا پانزدهم جشن مدیوشم است. در شهریور ماه از بیست و ششم تا سیام جشن پتیه شهیم است. در مهر ماه از بیست و ششم تاسیام جشن ایاسرم است. دردی ماه از شانزدهم تا بیستم جشن میدیارم است. در اندرگاه (خمسه مسترقه) هر پنج روز جشن همسپتمدم است. نظر بمعنی لفظی این کلمات گهنبار ها اساسا جشنهایی بود برای اوقات مختلف سال: میدیوزرم یعنی میان بهار و این جشنی است در نیمه بهار هنگامی که زمین سبزو خرم است مدیوشم یعنی میان تابستان پتیه شهیم یعنی دانه آور و از آن وقتی اراده شده که گندم رسیده و خرمن بدست میاید ایاسرم یعنی برگشت و از آن هنگامی اراده شده که چوپان با گله خود بعلت پیش آمد زمستان از چراگاه تابستانی بخانه بر میگردد میدیارم یعنی میان سال معنی همسپتمدم معلوم نیست. این جشن بفروهران اختصاص دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهنجار
تصویر ناهنجار
((هَ))
درشت و ناهموار، نامعقول، ناپسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گهنبار
تصویر گهنبار
((گَ هَ))
گاهنبار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کهنبار
تصویر کهنبار
منزل، خانه، بارگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرانبار
تصویر گرانبار
((گِ))
کسی که بار سنگینی بر دوش دارد، درخت پر میوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوهربار
تصویر گوهربار
نثار کننده گوهر، گوهرافشان، جوانمرد، ریزنده قطرات (ابر)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناهنجار
تصویر ناهنجار
آنورمال، غیرعادی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گاهشمار
تصویر گاهشمار
تقویم
فرهنگ واژه فارسی سره
پربار، ثقیل، سنگین، دلتنگ، غصه دار، غمگین، غمین، محزون
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ناجور، ناسازگار، نامتناسب، ناهماهنگ، غیرعادی، درشت، زمخت، شنیع
متضاد: بهنجار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شکوفه ی پنبه
فرهنگ گویش مازندرانی