نام دیگر لومینال است. از مشتقات اسید باربیتوریک است، از جملۀ داروهایی که بیشینه یک خوراک آنها از ده سانتیگرم تا یک گرم است. (کارآموزی داروسازی جنیدی چ دانشگاه ص 247). رجوع به لومینال شود
نام دیگر لومینال است. از مشتقات اسید باربیتوریک است، از جملۀ داروهایی که بیشینه یک خوراک آنها از ده سانتیگرم تا یک گرم است. (کارآموزی داروسازی جنیدی چ دانشگاه ص 247). رجوع به لومینال شود
ترکیبی است از پیرامیدن و نوالژین که اثر ضد درد و ضد تب قوی دارد و در درمان زکام، گریپ، سیاتیک، روماتیسم، لومباگو، میگرن، به کار برده میشود، این دارو در تجارت به صورت قرصهای 50 سانتی گرمی وجود دارد و مقدار معمولی استعمال آن 1 - 2 گرم است، (کتاب درمانشناسی ج 1)
ترکیبی است از پیرامیدن و نوالژین که اثر ضد درد و ضد تب قوی دارد و در درمان زکام، گریپ، سیاتیک، روماتیسم، لومباگو، میگرن، به کار برده میشود، این دارو در تجارت به صورت قرصهای 50 سانتی گرمی وجود دارد و مقدار معمولی استعمال آن 1 - 2 گرم است، (کتاب درمانشناسی ج 1)
خلیفه، مطران، صاحب منصبی در دین مسیحی، یکی از مراتب رسمی روحانیت در دین عیسوی، دیوان الکاردینالیه، (دزی ج 3 ص 434) و برای دانستن احوال کاردینالها مانند ’کاردینال ریشیلو’ و غیره، رجوع بنام هر یک از آنان شود
خلیفه، مطران، صاحب منصبی در دین مسیحی، یکی از مراتب رسمی روحانیت در دین عیسوی، دیوان الکاردینالیه، (دزی ج 3 ص 434) و برای دانستن احوال کاردینالها مانند ’کاردینال ریشیلو’ و غیره، رجوع بنام هر یک از آنان شود
بغازی است که دریای مرمره را با دریای اژه میپیوندد. نام قدیمی آن هلس پونت بوده است. شهر داردانوس که پیش از میلاد مسیح از جاهای معروف این ناحیه بود و جزء مملکت تروآ حساب می شد نام خود را به این بغاز داد. در کنار این بغازاز جانب شمال غربی، شبه جزیره گالی پولی از خاک اروپا و از طرف جنوب شرقی خاک آسیای صغیر (ترکیه) قرار دارد. (از دائره المعارف بریتانیا). طول آن هفتاد هزار گز (لاروس) و عرض بین 1800 تا 7000 گز و عمقش میان 50 تا 60 گز برآورد شده است. ساحل بغاز داردانل در کناره های صربستان و آناطولی صاف و در جاهای دیگر شن زار است. تنگ ترین محل آن بین قلعۀ سلطانیه و کلیدالبحر است. (قاموس الاعلام ترکی). آب این بغاز بصورت یک شطدریایی است که از شمال بجنوب جریان دارد. (لاروس)
بغازی است که دریای مرمره را با دریای اژه میپیوندد. نام قدیمی آن هلس پونت بوده است. شهر داردانوس که پیش از میلاد مسیح از جاهای معروف این ناحیه بود و جزء مملکت تروآ حساب می شد نام خود را به این بغاز داد. در کنار این بغازاز جانب شمال غربی، شبه جزیره گالی پولی از خاک اروپا و از طرف جنوب شرقی خاک آسیای صغیر (ترکیه) قرار دارد. (از دائره المعارف بریتانیا). طول آن هفتاد هزار گز (لاروس) و عرض بین 1800 تا 7000 گز و عمقش میان 50 تا 60 گز برآورد شده است. ساحل بغاز داردانل در کناره های صربستان و آناطولی صاف و در جاهای دیگر شن زار است. تنگ ترین محل آن بین قلعۀ سلطانیه و کلیدالبحر است. (قاموس الاعلام ترکی). آب این بغاز بصورت یک شطدریایی است که از شمال بجنوب جریان دارد. (لاروس)
زنجیر دسته دار که بدان خر رانند، چوبی باشد بمقدار یک قبضه که چارواداران بر سر آن میخی کوچک بقدرمهمیزی نصب نمایند و زنجیری با چند حلقه و چهار تسمه بر آن تعبیه کنند و الاغ و چاروا را بدان برانند. (برهان قاطع) ، در بیت زیر از رضی الدین نیشابوری ظاهراً چاردوال معنی دیگر دارد: آن خداوند که همواره همایونش صیت هفت اقلیم همی برّد بی چاردوال. رضی نیشابوری. رجوع به سک شود
زنجیر دسته دار که بدان خر رانند، چوبی باشد بمقدار یک قبضه که چارواداران بر سر آن میخی کوچک بقدرمهمیزی نصب نمایند و زنجیری با چند حلقه و چهار تسمه بر آن تعبیه کنند و الاغ و چاروا را بدان برانند. (برهان قاطع) ، در بیت زیر از رضی الدین نیشابوری ظاهراً چاردوال معنی دیگر دارد: آن خداوند که همواره همایونش صیت هفت اقلیم همی برّد بی چاردوال. رضی نیشابوری. رجوع به سُک شود
بارینال صابی، رجوع به وینال و ص 226 الجماهر شود، دوباره خوردن، ملاقی شدن، مقابل شدن، (غیاث اللغات)، برخوردن، تصادف کردن، روبرو شدن، تصادم، دچار شدن و پیوستن بچیزی: از آن روزبانان ناپاک مرد تنی چند روزی بدو بازخورد، فردوسی، بیامد که جوید ز گردان نبرد نگهبان لشکر بدو بازخورد، فردوسی، بهم بازخوردند هر دوسپاه شماساس با قارن کینه خواه، فردوسی، چون به ایشان بازخورد آسیب شاه شهریار جنگ ایشان عجز گشت و سحر ایشان باد رم، عنصری، همی خواست یاری بزاری و درد ز ناگه نریمان بدو بازخورد، اسدی (گرشاسب نامه)، ، رسیدن، نازل شدن، فرودآمدن: پیر شدم از دم دولت همی محنت ناگاه بمن بازخورد، مسعود سعد، هم بازخورد بتو بلائی آخر وندر تو رسد ز من دعائی آخر، (سندبادنامه ص 185)، شارک رعنا بچمن بازخورد چشم به رخسارۀ گل سرخ کرد، امیرخسرو (از آنندراج)، و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 342 شود
بارینال صابی، رجوع به وینال و ص 226 الجماهر شود، دوباره خوردن، ملاقی شدن، مقابل شدن، (غیاث اللغات)، برخوردن، تصادف کردن، روبرو شدن، تصادم، دچار شدن و پیوستن بچیزی: از آن روزبانان ناپاک مرد تنی چند روزی بدو بازخورد، فردوسی، بیامد که جوید ز گردان نبرد نگهبان لشکر بدو بازخورد، فردوسی، بهم بازخوردند هر دوسپاه شماساس با قارن کینه خواه، فردوسی، چون به ایشان بازخورد آسیب شاه شهریار جنگ ایشان عجز گشت و سحر ایشان باد رم، عنصری، همی خواست یاری بزاری و درد ز ناگه نریمان بدو بازخورد، اسدی (گرشاسب نامه)، ، رسیدن، نازل شدن، فرودآمدن: پیر شدم از دم دولت همی محنت ناگاه بمن بازخورد، مسعود سعد، هم بازخورد بتو بلائی آخر وندر تو رسد ز من دعائی آخر، (سندبادنامه ص 185)، شارک رعنا بچمن بازخورد چشم به رخسارۀ گل سرخ کرد، امیرخسرو (از آنندراج)، و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 342 شود
سیخ (اعم از سیخ چوبی یا آهنی که بدان گوشت را کباب کنند یا نان را از تنور برآورند) : گر دشمنت زترس برآرد چو مرغ پر آخر چو مرغ گردد گردان بگردنا. (مسعود سعد)، کبابی که اول گوشت آنرا در آب جوشانند و سپس ادویه حاره برآن پاشند و بر سیخ کشند و کباب کنند: دلی را کز هوی جستن چو مرغ اندر هوا بینی بحاصل مرغ وار او را باتش (کسائی)، گوشه عود و رباب و مانند آن که سیم ها را بر آن بندند و بگردانند تا ساز کوک شود گردانک: شاخ امرود گویی و امرود دسته و گردنای طنبور است. (ابوالفرج رونی)، چوبی مخروطی که کودکان ریسمان را بر آن پیچند و از دست گذارند تا در زمین بچرخ آید، آلتی که از چوب سازند و بدست کودکان دهند تا بوسیله آن راه رفتن آموزند روروک، چوب چرخ چاه که گردد و طناب دلو را بدان پیچند و از آن گشایند: بکره بزبان پارسی گردنا باشد، یا گردنای چرخ. آسمان
سیخ (اعم از سیخ چوبی یا آهنی که بدان گوشت را کباب کنند یا نان را از تنور برآورند) : گر دشمنت زترس برآرد چو مرغ پر آخر چو مرغ گردد گردان بگردنا. (مسعود سعد)، کبابی که اول گوشت آنرا در آب جوشانند و سپس ادویه حاره برآن پاشند و بر سیخ کشند و کباب کنند: دلی را کز هوی جستن چو مرغ اندر هوا بینی بحاصل مرغ وار او را باتش (کسائی)، گوشه عود و رباب و مانند آن که سیم ها را بر آن بندند و بگردانند تا ساز کوک شود گردانک: شاخ امرود گویی و امرود دسته و گردنای طنبور است. (ابوالفرج رونی)، چوبی مخروطی که کودکان ریسمان را بر آن پیچند و از دست گذارند تا در زمین بچرخ آید، آلتی که از چوب سازند و بدست کودکان دهند تا بوسیله آن راه رفتن آموزند روروک، چوب چرخ چاه که گردد و طناب دلو را بدان پیچند و از آن گشایند: بکره بزبان پارسی گردنا باشد، یا گردنای چرخ. آسمان
ترکیبی است از پیرامیدن و نوالژین که اثر ضد درد و ضد تب قوی دارد و در درمان زکام سرما خوردگی سیایتک روماتیسم لومبا گوومیگرن استعمال میشود این دارو را در تجارت بصورت قرصهای 50 سانتیگرمی میفروشند و مقدار معمولی استعمال آن 2- 1 گرم است
ترکیبی است از پیرامیدن و نوالژین که اثر ضد درد و ضد تب قوی دارد و در درمان زکام سرما خوردگی سیایتک روماتیسم لومبا گوومیگرن استعمال میشود این دارو را در تجارت بصورت قرصهای 50 سانتیگرمی میفروشند و مقدار معمولی استعمال آن 2- 1 گرم است