جدول جو
جدول جو

معنی کاردینال

کاردینال
روحانی کاتولیک که پس از پاپ بالاترین مقام را دارد
تصویری از کاردینال
تصویر کاردینال
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کاردینال

کاردینال

کاردینال
هر یک از کشیش هایی که پس از پاپ مقام اول را دارد
کاردینال
فرهنگ فارسی عمید

کاردینال

کاردینال
یکی از مراتب رسمی روحانیت در دین عیسوی را گویند
کاردینال
فرهنگ لغت هوشیار

کاردینال

کاردینال
خلیفه، مطران، صاحب منصبی در دین مسیحی، یکی از مراتب رسمی روحانیت در دین عیسوی، دیوان الکاردینالیه، (دزی ج 3 ص 434) و برای دانستن احوال کاردینالها مانند ’کاردینال ریشیلو’ و غیره، رجوع بنام هر یک از آنان شود
لغت نامه دهخدا

کار دینال

کار دینال
یکی از مقامات روحانیت مسیحیت (کاتولیک) که پس از پاپ مقام اول را دارند و آنان توسط پاپ تعیین شوند. کار دینالها شورای انتخاب پاپ را (پس از مرگ یک پاپ) تشکیل میدهند و پاپ جدید را انتخاب میکنند
فرهنگ لغت هوشیار

بارینال

بارینال
بارینال صابی، رجوع به وینال و ص 226 الجماهر شود، دوباره خوردن، ملاقی شدن، مقابل شدن، (غیاث اللغات)، برخوردن، تصادف کردن، روبرو شدن، تصادم، دچار شدن و پیوستن بچیزی:
از آن روزبانان ناپاک مرد
تنی چند روزی بدو بازخورد،
فردوسی،
بیامد که جوید ز گردان نبرد
نگهبان لشکر بدو بازخورد،
فردوسی،
بهم بازخوردند هر دوسپاه
شماساس با قارن کینه خواه،
فردوسی،
چون به ایشان بازخورد آسیب شاه شهریار
جنگ ایشان عجز گشت و سحر ایشان باد رم،
عنصری،
همی خواست یاری بزاری و درد
ز ناگه نریمان بدو بازخورد،
اسدی (گرشاسب نامه)،
، رسیدن، نازل شدن، فرودآمدن:
پیر شدم از دم دولت همی
محنت ناگاه بمن بازخورد،
مسعود سعد،
هم بازخورد بتو بلائی آخر
وندر تو رسد ز من دعائی آخر،
(سندبادنامه ص 185)،
شارک رعنا بچمن بازخورد
چشم به رخسارۀ گل سرخ کرد،
امیرخسرو (از آنندراج)،
و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 342 شود
لغت نامه دهخدا