جدول جو
جدول جو

معنی گاج - جستجوی لغت در جدول جو

گاج
لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، چپ چشم، چشم گشته، کج چشم، کج بین، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کلیک، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول، دوبین، برای مثال اخ اخی برداشتی ای گیج گاج / تا که کالای بدت یابد رواج (مولوی - ۶۰۳)
تصویری از گاج
تصویر گاج
فرهنگ فارسی عمید
گاج
دیوانه خل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داج
تصویر داج
تاریک، شب بسیار تاریک، برای مثال نیست بازی ز شیر بردن تاج / تا چه شب بازی آورد شب داج (نظامی۴ - ۵۸۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاج
تصویر کاج
درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناژو، ناجو، نوژ، نوج، نشک، وهل
سیلی، پس گردنی، کشیده، لت، چک، صفعه، برای مثال مر اورا گشت گردن و سر و پشت / سربه سر کوفته به کاج و به مشت (عنصری - ۳۶۳)

کاش، برای مثال تعبیر چیست؟ یار سفر کرده می رسد / ای کاج هرچه زودتر از در درآمدی (حافظ - ۸۷۶)
لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، چپ چشم، چشم گشته، کج چشم، کج بین، گاج، گاژ، کاچ، کوچ، کلیک، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول، دوبین
کاج خوردن: سیلی خوردن، پس گردنی خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاج
تصویر عاج
دو دندان سفید و سخت پیشین فیل، گراز و کرگدن که برای ساختن اشیای زینتی به کار می رود، ماده ای سفید و سخت در زیر مینای دندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاج
تصویر خاج
چلیپا، صلیب، در علم زیست شناسی گشنیز، در ورق بازی گشنیز
نرمۀ گوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاژ
تصویر گاژ
لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، چپ چشم، چشم گشته، کج چشم، کج بین، گاج، کاج، کاچ، کوچ، کلیک، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول، دوبین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاج
تصویر هاج
متحیر، سرگشته، درمانده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماج
تصویر ماج
کسی که آب دهانش پیوسته روان باشد
فرهنگ فارسی عمید
(جُ مَ / مِ)
گاوآهن. قسمی گاوآهن که در برنج کاری به کار برند
لغت نامه دهخدا
(جَ)
زردک. گزر
لغت نامه دهخدا
(غَ)
ام القری بلاد چین است. (تاریخ بیهق ص 32)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زاج
تصویر زاج
زن نو زائیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثاج
تصویر ثاج
روان کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاجر
تصویر گاجر
زردک گزر حویج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاجمه
تصویر گاجمه
قسمی گاو آهن که در برنجکاری بکار برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاج
تصویر صاج
ترکی تازی گشته نانتاب تابه نانپزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج
تصویر تاج
کلاه جواهر نشان که سلاطین بر سر میگذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داج
تصویر داج
تاریکی شب، سیاهی شب باربر، نوکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باج
تصویر باج
مالیات، عوارض، خراج
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره راجها که برخی گونه هایش بصورت درختچه و برخی دیگر بصورت درخت میباشد. برگهایش بیضوی و متناوب و براق و کناره های برگهایش دارای بریدگی هایی نوک تیز میباشد. گلهایش سفید و دارای تقارن محوری است. یا راج معمولی درختی است دو پایه که ارتفاعش بین 5 تا 7 متر و تنه اش مستقیم است و شاخه هایی که از آن متفرع میشود دارای پوست صاف و سبز رنگ میباشد. میوه اش باندازه آلبالو و برنگ قرمز تند است. از بافتهای قسمت زیر پوست این گیاه پس ازساییدن نوعی چسب تهیه میکنند که مانند سریش مصرف میشود خاس خاش طیم شرابه. یا راج اربو بارانک. یا راج راجها تیره ای از گیاهان که نمونه آن راج است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاج
تصویر حاج
آهنگ طواف کعبه کردن به نیت عبادت معروف، حج کننده
فرهنگ لغت هوشیار
درختی باشد بسیار بزرگ و بیشتر در هندوستان روید، طبیعت آن سرد و خشک است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاجمه
تصویر گاجمه
((جُ مِ))
قسمی گاوآهن که در برنجکاری به کار برند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاس
تصویر گاس
حدس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گاز
تصویر گاز
گاز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گاه
تصویر گاه
وقت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عاج
تصویر عاج
پیلسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گیج
تصویر گیج
مبهوت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از واج
تصویر واج
هجا، حرف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باج
تصویر باج
مالیات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گاز
تصویر گاز
گاز
فرهنگ واژه فارسی سره
چوب بلند خیش که بر گردن حیوان وصل شود
فرهنگ گویش مازندرانی
خیش گاوآهن
فرهنگ گویش مازندرانی
دسته ی گاوآهن
فرهنگ گویش مازندرانی