جدول جو
جدول جو

معنی کیاگن - جستجوی لغت در جدول جو

کیاگن
درشت، ناهموار، برای مثال هماوار بعضی و بعضی کیاگن / چو اندر مغاک چغندر چغندر (عمعق - ۱۴۴)، نامناسب، مخالف
تصویری از کیاگن
تصویر کیاگن
فرهنگ فارسی عمید
کیاگن
((کَ گَ))
بی معنی، نامناسب، درشت، ناهموار
تصویری از کیاگن
تصویر کیاگن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آهسته و نرم: درنگ آر ای سپهر چرخ دارا، کیاخن ترت باید کرد کارا. (رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیاخن
تصویر کیاخن
((کَ خَ))
نرمی، ملایمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کیاخن
تصویر کیاخن
نرمی، آرامی، آهستگی، برای مثال درنگ آر ای سپهر چرخ وارا / کیاخن ترت باید کرد کارا (رودکی - ۵۴۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیان
تصویر کیان
(پسرانه)
پادشاهان، سلاطین، دومین سلسله پادشاهی از دوره تاریخ افسانه ای ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کیان
تصویر کیان
مرکز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کیان
تصویر کیان
چه کسانی؟
شالوده، هستی، بنیان مثلاً کیان خانواده
طبیعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیان
تصویر کیان
کی ها، پادشاه بزرگ ها، شاهنشاهان، کنایه از بزرگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیان
تصویر کیان
یعنی پادشاهان جبار بزرگ، جبابره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیان
تصویر کیان
((کَ))
جمع کی، پادشاهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کیان
تصویر کیان
((کُ))
خیمه گردی که به یک ستون برپا باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کیان
تصویر کیان
خیمه، چادر، برای مثال همه بازبسته بدین آسمان / که بربرده بینی به سان کیان (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۴)
فرهنگ فارسی عمید