طبیعت، وگویا این کلمه سریانی است، (از اقرب الموارد)، طبع، و بدان نامیده شده کتاب سمعالکیان و به سریانی شمعاکیانا گویند، (مفاتیح، ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا)، سرشت، (مهذب الاسماء)، طبیعت، جوهر، (از حاشیۀ برهان چ معین) : جمشید کیانی نه که خورشید لیانی کز نور عیانی همه رخ عین سنائی، خاقانی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
جَمعِ واژۀ کون، کونها، موجودات، (از ناظم الاطباء)، هستی ها، وجودها، (فرهنگ فارسی معین)، - کیان ثلاثه، کیان الثلاثه، به اصطلاح حکما، روح و نفس و جسد و به اصطلاح اهل صنعت کیمیا، کون روحانی و کون نفسانی و کون جسمانی، (ناظم الاطباء)، در اصطلاح فلسفه و کیمیا، روح و نفس و جسد، (فرهنگ فارسی معین)، -، به اصطلاح اهل صنعت کیمیا، ماء و دُهن و ارض، (ناظم الاطباء)، آب و روغن و زمین، (فرهنگ فارسی معین)، -، به اصطلاح اهل صنعت کیمیا، زیبق و کبریت و ملح، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)