- کیار
- کاهلی. یابی کیا. بدون کاهلی جلد چابک: مرد مزدور اندر آغازید کار پیش او دستان همی زد بی کیار. (رودکی)
معنی کیار - جستجوی لغت در جدول جو
- کیار
- کاهلی، تنبلی
- کیار
- تنبلی، کاهلی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اندوه، ملال
ویار
خفگی، حالتی که به واسطۀ کمی اکسیژن در هوا، تغییر درجۀ فشار هوا، استنشاق گازهای سمی و مانند آن و درنتیجه سخت شدن تنفس دست می دهد و گاه سبب مرگ می شود، فشردگی گلو، خبک، اختناق، خبه، خپک، خپه
ویار
خفگی، حالتی که به واسطۀ کمی اکسیژن در هوا، تغییر درجۀ فشار هوا، استنشاق گازهای سمی و مانند آن و درنتیجه سخت شدن تنفس دست می دهد و گاه سبب مرگ می شود، فشردگی گلو، خبک، اختناق، خبه، خپک، خپه
جنبنده
سامان
صنعت
مرکز
پیدا، پدیدار صاحب دیر، دیر نشین
پستان آلای آمیزه ای سرگین و خاک که برپستان مالند تابچگان از شیر خوردن باز مانند
لبیشه لباشه ریسمانی بر سر چوبی که با آن دهان ستور بندند تا ناآرامی نکند
درست، تمام، راست، کامل، مهیاو صحیح، و بمعنی موج دریا و موج آب هم هست
آهک افروخته، آتش دل
مس زرد رومی خور داد ماه سیم رومی یکی از ماه های سریانی لاتینی تازی گشته هوا (هوا پارسی است) یکی از ماههای مشهور رومی مطابق ماه سوم بهار
میوه ای سبز و دراز و درشت که آنرا خام می خورند بوته آن دارای ساقه های نرم و سست و برگهای دندانه دار و گلهای زرد و بر سه قسم است خیار بالنگ و چنبر و درختی
بسیار سیر کننده
زمینی که به جهت زراعت با گاو آهن شکافته باشند
چوب زیر در، آستانۀ در
چینه دان مرغ، ژاغر، جاغر
زرنگ، چالاک، تردست، دزد
هر یک از عیاران که انسان هایی دلیر و جوانمرد و حامی ضعفا بوده اند، این طبقه در دورۀ عباسی در خراسان، سیستان، بغداد و نواحی دیگر ظهور کردند
کنایه از جسور و بی پروا، کسی که بی پروا زندگی خود را به خوشی و کامروایی می گذراند
هر یک از عیاران که انسان هایی دلیر و جوانمرد و حامی ضعفا بوده اند، این طبقه در دورۀ عباسی در خراسان، سیستان، بغداد و نواحی دیگر ظهور کردند
کنایه از جسور و بی پروا، کسی که بی پروا زندگی خود را به خوشی و کامروایی می گذراند
پیمانه کننده، کیل کننده، پیمانه گر
سبد بزرگ برای حمل میوه، کندو، کباره
کس، کسی، صاحب دیر، ساکن دیر، دیرنشین
چه کسانی؟
شالوده، هستی، بنیان مثلاً کیان خانواده
طبیعت
شالوده، هستی، بنیان مثلاً کیان خانواده
طبیعت
موج، موج دریا
آماده، مهیا، ساخته، مالش، مالش دادن و لوله ساختن تریاک
تیار کردن: آماده ساختن، مهیا کردن
آماده، مهیا، ساخته، مالش، مالش دادن و لوله ساختن تریاک
تیار کردن: آماده ساختن، مهیا کردن
میوه ای سبز، کشیده و معطر، با تخم های سبز روشن در وسط، بوتۀ این میوه که دارای ساقه های نرم و سست، برگ های دندانه دار و گل های زرد می باشد
اختیار فسخ یا برهم زدن یا تنفیذ معامله یا عقد، برگزیده
اختیار فسخ یا برهم زدن یا تنفیذ معامله یا عقد، برگزیده