جدول جو
جدول جو

معنی کچب - جستجوی لغت در جدول جو

کچب
اولس، نوعی ممرز که از درختان جنگلی است، از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزار جریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کنب
تصویر کنب
کنف، نوعی الیاف محکم از جنس سلولز که برای ساختن طناب و ریسمان به کار می رود، گیاهی از خانوادۀ پنیرکیان که این الیاف از آن ساخته می شود و دانۀ آن به عنوان دارو مصرف می شود، ژوت، قنّب برای مثال دختر رز که تو بر طارم تاکش دیدی / مدتی شد که بر آونگ سرش در کنب است (انوری - ۴۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کچه
تصویر کچه
انگشتر بی نگین، مهره، کاچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کعب
تصویر کعب
بند استخوان، استخوان بندگاه پا و ساق، پاشنۀ پا، شتالنگ، در ریاضیات ریشۀ سوم عدد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوب
تصویر کوب
کوزه، جام
آسیب، صدمه
پسوند متصل به واژه به معنای کوبنده مثلاً آهن کوب، برنج کوب، پایکوب
پسوند متصل به واژه به معنای کوبیده مثلاً سرکوب، طلاکوب
کوب خوردن: صدمه خوردن، آسیب خوردن، کوفته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلب
تصویر کلب
دهان، گرداگرد دهان، پوز، نس، منقار پرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلب
تصویر کلب
ویژگی سگ گزنده و مبتلا به هاری
کلب کلب: کلب الکلب، سگ دیوانه و گزنده، سگ هار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کچل
تصویر کچل
تاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، کل، خشنگ، چسنگ، طاس، دغسر، داغسر، لغسر، اصلع، تویل، تز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کسب
تصویر کسب
به دست آوردن، حاصل کردن، انجام دادن کاری برای فراهم کردن هزینۀ زندگی، کاسبی، شغل، کار، مقابل اختیار، در اعتقاد اشاعره، انجام گرفتن کارهای بندگان به قدرت و ارادۀ خداوند، اکتسابی، برای مثال کسان را درم داد و تشریف و اسب / طبیعی ست اخلاق نیکو نه کسب (سعدی۱ - ۹۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتب
تصویر کتب
کتاب ها، نوشته ها، اوراق چاپ شده جلد شده، جمع واژۀ کتاب
کتب اربعه: چهار کتاب آسمانی، شامل صحف ابراهیم، تورات، انجیل و قرآن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرب
تصویر کرب
غم، غصه، اندوه، مشقت
فرهنگ فارسی عمید
شخصی را گویند که سر او موی نداشته باشد و زخم یا داغ های زخم داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسب
تصویر کسب
حاصل کردن، فراهم آوردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرب
تصویر کرب
غم و غصه
فرهنگ لغت هوشیار
دروغ گفتن، خبر دادن بر خلاف عقیده خود خواه عقیده مطابق واقع باشد یا نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کچک
تصویر کچک
کیک بر غوث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلب
تصویر کلب
دور تا دور دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشب
تصویر کشب
گوشتبارگی پر خوردن گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
کب انگلیسی در گذشته به ارابه ای می گفته اند که جای راننده پشت سر نشین بوده امروزه به فرابر (تاکسی) می گویند کابه: اندوه انداک افسردگی دلتنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتب
تصویر کتب
جمع کاتب، مجموعه های خطی یا چاپی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمب
تصویر کمب
فرانسوی درهی تاکدیس انگلیسی شانه، شانه کردن در بافندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوب
تصویر کوب
صدمه و آسیب
فرهنگ لغت هوشیار
پینگی پینه بستگی: در دست یا پا کنف بنگرید به کنف شاهدانه، کنف، ریسمانی که از کنب سازند: بولهب با زن به پیشت میرود ای ناصبی بنگر آنک زنشرا در گردن افکنده کنب. (ناصر خسرو)، بنگ ورق الخیال. نوعی خیار شنبر خیار خیار چنبر: کدک کشک نهاده است و تغار دوراغ قدحی کرده پر از کنگر و کنبی خوشخوار. (بسحاق اطعمه)، طناب پوسته کتان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهب
تصویر کهب
گاو میش پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کعب
تصویر کعب
پاشنه پا، بند استخوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلب
تصویر کلب
((کَ لَ))
منقار مرغان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلب
تصویر کلب
((کَ))
سگ، جمع کلاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرب
تصویر کرب
((کَ))
اضطراب، وحشت، اندوه، جمع کروب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کعب
تصویر کعب
((کَ عْ))
بند استخوان، پاشنه پا، ریشه سوم هر عدد، جمع کعاب، طاس بازی نرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کتب
تصویر کتب
نسکها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کذب
تصویر کذب
دروغ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کسب
تصویر کسب
درآمد
فرهنگ واژه فارسی سره
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزار جریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع چهاردانگه ی هزار جریبی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی