- کوکب (دخترانه)
- ستاره، گلی زینتی درشت و پرپر به رنگهای ارغوانی سفید قرمز زرد یا بنفش
معنی کوکب - جستجوی لغت در جدول جو
- کوکب
- ستاره، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، جرم، کوکبه، نجمه، استاره، ستار، نجم، تارا، اختر، نیّر
در علم زیست شناسی گلی زینتی، پرپر و به رنگ های سرخ، زرد، سفید و بنفش که از طریق پیاز زیاد می شود
کنایه از اشک
کنایه از میخ تزئینی شمشیر
- کوکب
- ستاره، جمع کواکب
- کوکب ((کَ کَ))
- ستاره، جمع کواکب
- کوکب ((کُ کَ))
- گیاهی زینتی دایمی از تیره مرکبان دارای گل های پر پر، زیبا و بادوام
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ستاره، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، نیّر، ستار، نجمه، تارا، استاره، اختر، نجم، کوکب، جرم
شکوفه، جماعت، گروه مردم، دسته ای از سواران، فر و شکوه
شکوفه، جماعت، گروه مردم، دسته ای از سواران، فر و شکوه
گروه، انبوه و جماعت مردم
ستاره دار، ستاره نشان
ستاره دار، کوکب دار
گروه سواران یا پیادگان، عده ای سوار یا پیاده که در التزام رکاب پادشاه باشند
جغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، پش، کوف، بایقوش، بوم، کلک، مرغ شب آویز، هامه، پژ، مرغ شباویز، کول، کلیک، مرغ بهمن، آکو، کوچ، پشک، پسک، کنگر، شباویز، بیغوش، چغو، اشوزشت، چوگک، مرغ حق، بوف
مرد چهار شانه
همیشه بهار (حیالعالم) از گیاهان
جمع کوکب، یعنی ستارگان بزرگ، نجوم
جغد برادر رضاعی
صدا و آواز فاخته مانند آواز هدهد را گویند
جغد
فرانسوی لوند شنگ
اسپانیایی سر خچوب از گیاهان درختچه ایست بارتفاع بین یک تا سه متر از تیره کتانیان دارای ریشه های منشعب و ساقه صاف و برنگ مایل بسفید و شاخه های راست و متعدد. برگهای آن متناوب و ساده و کامل و بیضوی و نوک تیز بدرازای 4 تا 8 سانتیمتر و برنگ سبز شفاف در سطح فوقانی پهنک است. برگهای این گیاه دارای بوی چای و طعم تلخ و قابض است. گلهای آن کوچک و منظم و برنگ زرد مایل بسفید میباشد و شامل 5 کاسبرگ و 5 گلبرگ آزاد و 10 پرچم متصل بهم در قاعده است. در برگ کوکا یک تانن بنام کوکائین و تروکزیلین و سینامیل کوکائین وجود دارد خشب الاحمر کهوکا کوهکا کوکا آغاجی
گروهی سواران، گروه سوار یا پیاده که در خدمت سلطان باشند
دارای کوک به عنوان وسیله تنظیم مثل ماشین، ساعت، عروسک
فاخته، آواز و صدای فاخته
غذایی که از سرخ کردن سبزی ها، سیب زمینی با تخم مرغ تهیه می شود
((کُ))
فرهنگ فارسی معین
درختچه ای از تیره کتانیان که از برگ های آن در امور پزشکی استفاده می شود و کوکایین هم از آن گرفته می شود. برگ های خشک شده آن مانند چای است و هنگام جویدن اثری مانند توتون دارد
((مُ کِ))
فرهنگ فارسی معین
گروه سواران یا پیادگان، گروهی از سواران یا پیادگان که در التزام رکاب پادشاه باشند، جمع مواکب
نوعی خوراک که سبزی یا سیب زمینی کوبیده را با سفیده و زردۀ تخم مرغ مخلوط کرده و بعد در روغن سرخ می کنند
درختچۀ بومی امریکای جنوبی با گل های کوچک و زرد که از برگ های آن کوکائین استخراج می شود
آواز فاخته
فاخته، پرنده ای خاکی رنگ، کوچکتر از کبوتر با طوق دور گردن که گوشت آن برای معالجۀ رعشه، فالج و سستی اعضا مفید است، کبوک، ورقا، کالنجه، صلصلبرای مثال آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو / بر درگه او شهان نهادندی رو ی دیدیم که بر کنگره اش فاخته ای / بنشسته همی گفت که کوکو کوکو (خیام - ۱۰۲)
فاخته، پرنده ای خاکی رنگ، کوچکتر از کبوتر با طوق دور گردن که گوشت آن برای معالجۀ رعشه، فالج و سستی اعضا مفید است، کبوک، ورقا، کالنجه، صلصل
کوکب ها، ستاره ها، نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شوند، جرم ها، کوکبه ها، نجمه ها، استاره ها، ستارها، نجم ها، تاراها، اخترها، نیّر ها، در علم زیست شناسی گلی زینتی ها، پرپر ها و به رنگ های سرخ ها، زردها، سفید ها و بنفش که از طریق پیاز زیاد می شود ها، کنایه از اشک ها، کنایه از میخ تزئینی شمشیرها، جمع واژۀ کوکب
کوزه، جام
آسیب، صدمه
پسوند متصل به واژه به معنای کوبنده مثلاً آهن کوب، برنج کوب، پایکوب
پسوند متصل به واژه به معنای کوبیده مثلاً سرکوب، طلاکوب
کوب خوردن: صدمه خوردن، آسیب خوردن، کوفته شدن
آسیب، صدمه
پسوند متصل به واژه به معنای کوبنده مثلاً آهن کوب، برنج کوب، پایکوب
پسوند متصل به واژه به معنای کوبیده مثلاً سرکوب، طلاکوب
کوب خوردن: صدمه خوردن، آسیب خوردن، کوفته شدن
صدمه و آسیب