کنسرو: ورود عمل کنسرو (در عهد ناصر الدین شاه قاجار) بنظارت خانه مبارکه و آن عبارتست از حفظ فواکه و بقول و خضراوات و امثالها بتخلیه محفظه از هوا و این صنعت در عهد خوانسالاری جناب مهدیقلی خان قاجار مجدالدوله بدار النظاره دولتی ورود نمود
کنسرو: ورود عمل کنسرو (در عهد ناصر الدین شاه قاجار) بنظارت خانه مبارکه و آن عبارتست از حفظ فواکه و بقول و خضراوات و امثالها بتخلیه محفظه از هوا و این صنعت در عهد خوانسالاری جناب مهدیقلی خان قاجار مجدالدوله بدار النظاره دولتی ورود نمود
سازمان فرهنگی وابسته به سازمان ملل متحد که با کمک به صلح و امنیت ملل، افزایش احترام به عدالت، حکومت قانون و حقوق انسانی و آزادی های اساسی در سال ۱۹۴۶ میلادی تاسیس شد
سازمان فرهنگی وابسته به سازمان ملل متحد که با کمک به صلح و امنیت ملل، افزایش احترام به عدالت، حکومت قانون و حقوق انسانی و آزادی های اساسی در سال ۱۹۴۶ میلادی تاسیس شد
غیاث الدین کیخسرو، پسر شرف الدین شاه محمود اینجو. وی با سه برادر دیگر خود تحت سرپرستی پدر در نواحی مختلف فارس و کرمان متصدی کارهای مالیاتی و حکومتی بود. در سال 734 هجری قمری که محمود اینجو از جانب ابوسعید ایلخان مغول از حکومت معزول و امیر مسافرایناق یکی از امرای مغول به جای وی منصوب شد غیاث الدین کیخسرو فرمان وی را نپذیرفت و در 736 چون ابوسعید مرد، امیر مسافرایناق را دستگیر و از شیراز به تبریز تبعید کرد و از این پس بر فارس مسلط شد و حکومت را حق مسلم خود دانست. اما برادر وی جلال الدین مسعودشاه که درآذربایجان بود به فارس آمد و بین دو برادر نزاع افتاد و امیر غیاث الدین شکست یافت و اسیر شد و اندکی بعد به سال 739 درگذشت. (از تاریخ عصر حافظ ص 6 و 8 و 33 و 34). و رجوع به تاریخ گزیده صص 622- 623 شود از حکمرانان رویان و رستمدار سلسلۀ بادوسپان. (از التدوین)
غیاث الدین کیخسرو، پسر شرف الدین شاه محمود اینجو. وی با سه برادر دیگر خود تحت سرپرستی پدر در نواحی مختلف فارس و کرمان متصدی کارهای مالیاتی و حکومتی بود. در سال 734 هجری قمری که محمود اینجو از جانب ابوسعید ایلخان مغول از حکومت معزول و امیر مسافرایناق یکی از امرای مغول به جای وی منصوب شد غیاث الدین کیخسرو فرمان وی را نپذیرفت و در 736 چون ابوسعید مرد، امیر مسافرایناق را دستگیر و از شیراز به تبریز تبعید کرد و از این پس بر فارس مسلط شد و حکومت را حق مسلم خود دانست. اما برادر وی جلال الدین مسعودشاه که درآذربایجان بود به فارس آمد و بین دو برادر نزاع افتاد و امیر غیاث الدین شکست یافت و اسیر شد و اندکی بعد به سال 739 درگذشت. (از تاریخ عصر حافظ ص 6 و 8 و 33 و 34). و رجوع به تاریخ گزیده صص 622- 623 شود از حکمرانان رویان و رستمدار سلسلۀ بادوسپان. (از التدوین)
پادشاه بلندمرتبه و عادل. (برهان). پادشاه بزرگ مرتبه و پیشوای عدل. (آنندراج) (انجمن آرا). پادشاه بلندمرتبه. (ناظم الاطباء). از کی + خسرو. در اوستا، کوی هئوسروه. در سانسکریت، سوشروس. در پهلوی، کئی - هوسروه. (حاشیۀ برهان چ معین). کیخسرو دراوستا کوی هئوسروه آمده، کوی به معنی پادشاه و امیر و مطلق فرمانده و هئوسروه لفظاً نیکنام یا کسی که به خوبی مشهور است و دارای آوازه و شهرت نیک است. (از یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 218 و 255) : شاهان بر آستان جلالت نهاده سر گردنکشان مطاوع و کیخسروان گدا. سعدی
پادشاه بلندمرتبه و عادل. (برهان). پادشاه بزرگ مرتبه و پیشوای عدل. (آنندراج) (انجمن آرا). پادشاه بلندمرتبه. (ناظم الاطباء). از کی + خسرو. در اوستا، کوی هئوسروه. در سانسکریت، سوشروس. در پهلوی، کئی - هوسروه. (حاشیۀ برهان چ معین). کیخسرو دراوستا کوی هئوسروه آمده، کوی به معنی پادشاه و امیر و مطلق فرمانده و هئوسروه لفظاً نیکنام یا کسی که به خوبی مشهور است و دارای آوازه و شهرت نیک است. (از یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 218 و 255) : شاهان بر آستان جلالت نهاده سر گردنکشان مطاوع و کیخسروان گدا. سعدی
نام پادشاهی است مشهور. (برهان). نام پادشاه سوم از سلسلۀ کیان. (ناظم الاطباء). نام شاهنشاه عادل پسر سیاوش که مادرش دختر افراسیاب و فرنگیس نام داشته و افراسیاب آخر به مکر و غدر اقارب و برادر خود، اورا کشته و پس از چند سال به حکم کیکاوس، گیوبن گودرز به طریق پیادگان سیاح در طلب او به ترکستان رفته اوو مادر او را پیدا کرده بگریزانید و رستم به حکم کاوس با سپاه در سرحد ایران و توران منتظر کیخسرو نشسته بود تا با گیو رسیدند و سپاه توران که به بازگردانیدن آنان می آمدند مأیوس بازگردیدند و کیخسرو و مادرش فرنگیس و گودرز آسوده دل به ایران آمدند و به پادشاهی نشسته و در طلب خون سیاوش با جد امی خود رزمها کرد و سالها در میان ایرانیان و تورانیان جنگها قایم و دایم شده بود تا بر افراسیاب غلبه کرد و او را و مفسدان را بکشت و ترکستان را به جهن که پسر افراسیاب و خال او بود واگذاشته و ترک دنیا گزید و بلاد ایران را به بزرگان تقسیم نموده لهراسب را نیز شاهنشاه همه کرده ناپدید شد و او در میان شاهنشاهان عجم به بزرگواری و یزدان پرستی منفرد و به عدل و داد بی مثل و به خوبی مثل است... گویند کیخسرو نامۀ هوشنگ را از بر داشتی و مطالب جام گیتی نمای فریدون را نیز مهمل نگذاشتی و پیوسته گفتی هرچند به رازهای نهانی می نگرم سخنان جمشید چون خورشید باضیاست، هر قدر به کارهای آشکار می رسم گفتار فریدن بابرهان و راهنماست و گفته اند ومجاس نام نامه ای داشته و حکیم بزرگمهر گفته ومجاس از نامه های هوشنگ بوده و کیخسرو بر آن عمل می نموده. (انجمن آرا) (آنندراج). پادشاه سوم کیانی ملقب به همایون. (مفاتیح العلوم خوارزمی، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خسروگرد را او بنا کرد. (دمشقی، از یادداشت ایضاً). مدت پادشاهی کیخسرو شصت سال بود. (فارسنامۀ ابن البلخی) : سرافراز کیخسروش نام کن به غم خوردن او را دل آرام کن. فردوسی. همه پیش کیخسرو آورد زود به داد و دهش آفرین برفزود. فردوسی. فرنگیس و کیخسرو آنجا رسید ز هر سو بسی مردم آمد پدید. فردوسی. گر آن کیخسرو ایران و تور است چرا بیژن شد اندر چاه یلدا؟ خاقانی. ملک کیخسرو روز است خراسان چه عجب که شبیخونگه پیران به خراسان یابم. خاقانی. کیخسرو دین که در سپاهش صد رستم پهلوان ببینم. خاقانی. چو بر کیخسروی آواز دادی به کیخسرو روان را بازدادی. نظامی. کس ندیدش دگر به خانه خویش اینت کیخسرو زمانۀ خویش. نظامی. صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد. حافظ. بیفشان جرعه ای بر خاک و حال اهل دل بشنو که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد. حافظ. تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار تاج کاوس ربود و کمر کیخسرو. حافظ. بده ساقی آن می که عکسش ز جام به کیخسرو و جم فرستد پیام. حافظ. رجوع به مجمل التواریخ و القصص صص 48- 50 و حبیب السیر چ خیام ج 1 صص 195- 198 و امثال و حکم ص 1553 و 1554 و یشت ها، تألیف پورداود ج 2 صص 237- 264 شود
نام پادشاهی است مشهور. (برهان). نام پادشاه سوم از سلسلۀ کیان. (ناظم الاطباء). نام شاهنشاه عادل پسر سیاوش که مادرش دختر افراسیاب و فرنگیس نام داشته و افراسیاب آخر به مکر و غدر اقارب و برادر خود، اورا کشته و پس از چند سال به حکم کیکاوس، گیوبن گودرز به طریق پیادگان سیاح در طلب او به ترکستان رفته اوو مادر او را پیدا کرده بگریزانید و رستم به حکم کاوس با سپاه در سرحد ایران و توران منتظر کیخسرو نشسته بود تا با گیو رسیدند و سپاه توران که به بازگردانیدن آنان می آمدند مأیوس بازگردیدند و کیخسرو و مادرش فرنگیس و گودرز آسوده دل به ایران آمدند و به پادشاهی نشسته و در طلب خون سیاوش با جد اُمی خود رزمها کرد و سالها در میان ایرانیان و تورانیان جنگها قایم و دایم شده بود تا بر افراسیاب غلبه کرد و او را و مفسدان را بکشت و ترکستان را به جهن که پسر افراسیاب و خال او بود واگذاشته و ترک دنیا گزید و بلاد ایران را به بزرگان تقسیم نموده لهراسب را نیز شاهنشاه همه کرده ناپدید شد و او در میان شاهنشاهان عجم به بزرگواری و یزدان پرستی منفرد و به عدل و داد بی مثل و به خوبی مثل است... گویند کیخسرو نامۀ هوشنگ را از بر داشتی و مطالب جام گیتی نمای فریدون را نیز مهمل نگذاشتی و پیوسته گفتی هرچند به رازهای نهانی می نگرم سخنان جمشید چون خورشید باضیاست، هر قدر به کارهای آشکار می رسم گفتار فریدن بابرهان و راهنماست و گفته اند ومجاس نام نامه ای داشته و حکیم بزرگمهر گفته ومجاس از نامه های هوشنگ بوده و کیخسرو بر آن عمل می نموده. (انجمن آرا) (آنندراج). پادشاه سوم کیانی ملقب به همایون. (مفاتیح العلوم خوارزمی، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خسروگرد را او بنا کرد. (دمشقی، از یادداشت ایضاً). مدت پادشاهی کیخسرو شصت سال بود. (فارسنامۀ ابن البلخی) : سرافراز کیخسروش نام کن به غم خوردن او را دل آرام کن. فردوسی. همه پیش کیخسرو آورد زود به داد و دهش آفرین برفزود. فردوسی. فرنگیس و کیخسرو آنجا رسید ز هر سو بسی مردم آمد پدید. فردوسی. گر آن کیخسرو ایران و تور است چرا بیژن شد اندر چاه یلدا؟ خاقانی. ملک کیخسرو روز است خراسان چه عجب که شبیخونگه پیران به خراسان یابم. خاقانی. کیخسرو دین که در سپاهش صد رستم پهلوان ببینم. خاقانی. چو بر کیخسروی آواز دادی به کیخسرو روان را بازدادی. نظامی. کس ندیدش دگر به خانه خویش اینْت کیخسرو زمانۀ خویش. نظامی. صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد. حافظ. بیفشان جرعه ای بر خاک و حال اهل دل بشنو که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد. حافظ. تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار تاج کاوس ربود و کمر کیخسرو. حافظ. بده ساقی آن می که عکسش ز جام به کیخسرو و جم فرستد پیام. حافظ. رجوع به مجمل التواریخ و القصص صص 48- 50 و حبیب السیر چ خیام ج 1 صص 195- 198 و امثال و حکم ص 1553 و 1554 و یشت ها، تألیف پورداود ج 2 صص 237- 264 شود
عمل غیژیدن کودکان و زمین گیران. غیژیدن چنانکه مردمی اشل از دو پای یا کودک پیش ازراه افتادن. رفتن کودک با کشیدن نشیمنگاه بر زمین. غیژیدن در حال نشسته بودن، چنانکه طفل شیرخوار. و باکردن صرف شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سر خوردن در حال نشسته. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
عمل غیژیدن کودکان و زمین گیران. غیژیدن چنانکه مردمی اشل از دو پای یا کودک پیش ازراه افتادن. رفتن کودک با کشیدن نشیمنگاه بر زمین. غیژیدن در حال نشسته بودن، چنانکه طفل شیرخوار. و باکردن صرف شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سر خوردن در حال نشسته. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
مرکّب از: کون + استه، استخوان کون. (فرهنگ فارسی معین) ، جفته و سرین وکفل آدمی را گویند. (برهان)، کونه. سرین را گویند وقیل طرف سرین و این لغت مستعمل و معروف به ین الناس است. (آنندراج) (انجمن آرا)، کفل. کپل. عجز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، سرین و جفته و کفل آدمی و اسب. (ناظم الاطباء) : و چون بکوبند و اندر زیت آغارند... چون بر کونسته طلا کنند عرق النسا را سود کند. (الابنیه عن حقایق الادویه، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و عرق النساء را منفعت کند چون بر کونسته ضماد کنند. (الابنیه عن حقایق الادویه، یادداشت ایضاً)، چون که کونسته ناگهان بجهد مژدۀ دولت و مراد دهد. (ناظم رسالۀ اختلاجات از آنندراج)، القطاه، کونستۀ اسب. (السامی فی الاسامی، یادداشت ایضاً)، الأبزخ، آن اسب که کونستۀ وی فرونشسته باشد. (مهذب الاسماء، یادداشت ایضاً)، التعجز، بر کونستۀستور نشستن. (زوزنی، یادداشت ایضاً)، بوص، کونستۀ مردم. (مهذب الاسماء، یادداشت ایضاً)
مُرَکَّب اَز: کون + استه، استخوان کون. (فرهنگ فارسی معین) ، جفته و سرین وکفل آدمی را گویند. (برهان)، کونه. سرین را گویند وقیل طرف سرین و این لغت مستعمل و معروف به ین الناس است. (آنندراج) (انجمن آرا)، کفل. کپل. عجز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، سرین و جفته و کفل آدمی و اسب. (ناظم الاطباء) : و چون بکوبند و اندر زیت آغارند... چون بر کونسته طلا کنند عرق النسا را سود کند. (الابنیه عن حقایق الادویه، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و عرق النساء را منفعت کند چون بر کونسته ضماد کنند. (الابنیه عن حقایق الادویه، یادداشت ایضاً)، چون که کونسته ناگهان بجهد مژدۀ دولت و مراد دهد. (ناظم رسالۀ اختلاجات از آنندراج)، القطاه، کونستۀ اسب. (السامی فی الاسامی، یادداشت ایضاً)، الأبزخ، آن اسب که کونستۀ وی فرونشسته باشد. (مهذب الاسماء، یادداشت ایضاً)، التعجز، بر کونستۀستور نشستن. (زوزنی، یادداشت ایضاً)، بوص، کونستۀ مردم. (مهذب الاسماء، یادداشت ایضاً)
شهرکی از تبت که به قدیم از چین بود و میان کونکرا ورای کوتیه قلعه ای عظیم است بر دست راست و بر سر کوهی بلند نهاده است و خزینه های تبت خاقانی آنجا باشد. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 75)
شهرکی از تبت که به قدیم از چین بود و میان کونکرا ورای کوتیه قلعه ای عظیم است بر دست راست و بر سر کوهی بلند نهاده است و خزینه های تبت خاقانی آنجا باشد. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 75)
همراهی یک یا دو یا سه ساز که وظیفۀ اصلی را عهده دارند با ارکستر سمفونیک. کنسرتو با سمفونی فرقی چندان ندارد و دارای همان شکل سونات است. سازهایی که اکنون معمولاً در کنسرتو وظیفۀ تک نواز را به عهده می گیرند عبارتند از پیانو، ویولن، قره نی، چنگ وویولن سل. در کنسرتو قطعاتی به نام ’کادانس’ وجود دارد که ساز تک نواز (سولیست) بدون آنکه ارکستر وی را همراهی کند آنها را می نوازد، و این بیشتر برای نشان دادن هنر نوازندگی و مهارت اوست. گاهی به جای ارکستر سمفونیک ممکن است ارکستر سازهای زهی یا بادی در کنسرتو با ساز تک نواز همراهی کند. (فرهنگ فارسی معین)
همراهی یک یا دو یا سه ساز که وظیفۀ اصلی را عهده دارند با ارکستر سمفونیک. کنسرتو با سمفونی فرقی چندان ندارد و دارای همان شکل سونات است. سازهایی که اکنون معمولاً در کنسرتو وظیفۀ تک نواز را به عهده می گیرند عبارتند از پیانو، ویولن، قره نی، چنگ وویولن سل. در کنسرتو قطعاتی به نام ’کادانس’ وجود دارد که ساز تک نواز (سولیست) بدون آنکه ارکستر وی را همراهی کند آنها را می نوازد، و این بیشتر برای نشان دادن هنر نوازندگی و مهارت اوست. گاهی به جای ارکستر سمفونیک ممکن است ارکستر سازهای زهی یا بادی در کنسرتو با ساز تک نواز همراهی کند. (فرهنگ فارسی معین)
دارویی است که آن را مازریون گویند و بجهت دفع استسقا بکار آید، (برهان)، مازریون و آن بیخ گیاهی است که مرض استسقا رانافع است، (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
دارویی است که آن را مازریون گویند و بجهت دفع استسقا بکار آید، (برهان)، مازریون و آن بیخ گیاهی است که مرض استسقا رانافع است، (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
شهری در سویس بر کنار دریاچۀ لمان با 20000 تن سکنه. این شهر یکی از مراکز تفریحات زمستانی و محل جلب و اقامت سیاحان است. در سال 1936 میلادی قرارداد بین المللی شدن بسفر و داردانل در این شهر به امضاء رسید
شهری در سویس بر کنار دریاچۀ لمان با 20000 تن سکنه. این شهر یکی از مراکز تفریحات زمستانی و محل جلب و اقامت سیاحان است. در سال 1936 میلادی قرارداد بین المللی شدن بسفر و داردانل در این شهر به امضاء رسید
نامی متشکل از حروف اول کلمات انگلیسی Organisation Cultural and Scientific ،Educational Nations United (که به علامت اختصاری. O. C. S. E. N. U نمایانده می شود). سازمان تربیتی، علمی و فرهنگی وابسته به سازمان ملل متحد که در 1945 میلادی با همکاری 43 کشور به منظور حمایت از آزادی بشری و توسعۀ فرهنگ و بسط و تعمیم آن در دنیا تشکیل شد. اولین کنفرانس عمومی یونسکو روز سه شنبه نوزدهم نوامبر 1946 میلادی در آمفی تآتر بزرگ دانشگاه سوربن (پاریس) با حضور نمایندگان 43 کشور تشکیل گردید. یونسکو علاوه بر توجه به توسعۀ امور علمی، تربیتی و فرهنگی کشورهای عضو به دو مسئلۀ دیگر هم بسیار توجه دارد: 1- مرمت خسارات ناشیه از جنگ به امور فرهنگی و سازمان های وابستۀ آن. 2- با تشخیص اینکه عدم تفاهم بین ملت ها یکی از علل اساسی اختلاف جنگ وستیزها است برای رفع آن به طرق ذیل کوشیده است: ایجاد مراکز تعلیماتی بین المللی و تبادل محصل میان کشورها، تأسیس و تکمیل باشگاه ها، تربیت معلمان و اصلاح کتب درسی، بالا بردن سطح معلومات جوانان و غیره. دولت ایران در30 اردیبهشت ماه 1325 هجری شمسی قبول اساسنامۀیونسکو را در هیأت وزیران تصویب کرد و در 15 تیرماه 1327 از تصویب مجلس شورای ملی گذرانید و کمیسیون یونسکو فعالیت رسمی خود را شروع کرد. شمه ای از فعالیت های کمیسیون یونسکو در ایران این است: 1- تألیف و طبع ’کتاب ایران’ به زبان انگلیسی. 2- تهیۀ مجموعۀ نفیسی از مینیاتورهای اصیل ایرانی. 3- تحقیقات علمی درباره اراضی خشک. 4- شناسایی متقابل ارزش های فرهنگی شرق و غرب. و نیز بسیاری فعالیت های فرهنگی دیگر
نامی متشکل از حروف اول کلمات انگلیسی Organisation Cultural and Scientific ،Educational Nations United (که به علامت اختصاری. O. C. S. E. N. U نمایانده می شود). سازمان تربیتی، علمی و فرهنگی وابسته به سازمان ملل متحد که در 1945 میلادی با همکاری 43 کشور به منظور حمایت از آزادی بشری و توسعۀ فرهنگ و بسط و تعمیم آن در دنیا تشکیل شد. اولین کنفرانس عمومی یونسکو روز سه شنبه نوزدهم نوامبر 1946 میلادی در آمفی تآتر بزرگ دانشگاه سوربن (پاریس) با حضور نمایندگان 43 کشور تشکیل گردید. یونسکو علاوه بر توجه به توسعۀ امور علمی، تربیتی و فرهنگی کشورهای عضو به دو مسئلۀ دیگر هم بسیار توجه دارد: 1- مرمت خسارات ناشیه از جنگ به امور فرهنگی و سازمان های وابستۀ آن. 2- با تشخیص اینکه عدم تفاهم بین ملت ها یکی از علل اساسی اختلاف جنگ وستیزها است برای رفع آن به طرق ذیل کوشیده است: ایجاد مراکز تعلیماتی بین المللی و تبادل محصل میان کشورها، تأسیس و تکمیل باشگاه ها، تربیت معلمان و اصلاح کتب درسی، بالا بردن سطح معلومات جوانان و غیره. دولت ایران در30 اردیبهشت ماه 1325 هجری شمسی قبول اساسنامۀیونسکو را در هیأت وزیران تصویب کرد و در 15 تیرماه 1327 از تصویب مجلس شورای ملی گذرانید و کمیسیون یونسکو فعالیت رسمی خود را شروع کرد. شمه ای از فعالیت های کمیسیون یونسکو در ایران این است: 1- تألیف و طبع ’کتاب ایران’ به زبان انگلیسی. 2- تهیۀ مجموعۀ نفیسی از مینیاتورهای اصیل ایرانی. 3- تحقیقات علمی درباره اراضی خشک. 4- شناسایی متقابل ارزش های فرهنگی شرق و غرب. و نیز بسیاری فعالیت های فرهنگی دیگر
ایتالیایی هموشک همراهی یک یا دو یا سه ساز که وظیفه اصلی را عهده دارند با ارکستر سمفونیک. کنسرنو با سمفونی فرقی چندان ندارد و دارای همان شکل سونات است. ساز هایی که اکنون معمولا در کنسرتو وظیفه تک نواز را بعهده میگیرند عبارتند از: پیانو ویولن قره نی چنگ وویولن سل. در کنسرتو قطعاتی بنام کادانس وجود دارد که ساز تک نواز (سولیست) بدون آنکه ارکستر وی را همراهی کند آنها را می نوازد و این بیشتر برای نشان دادن هنر نوازندگی و مهارت اوست. گاهی بجای ارکستر سمفونیک ممکن است ارکستر ساز های زهی یا بادی در کنسرتو با ساز تک نواز همراهی کند
ایتالیایی هموشک همراهی یک یا دو یا سه ساز که وظیفه اصلی را عهده دارند با ارکستر سمفونیک. کنسرنو با سمفونی فرقی چندان ندارد و دارای همان شکل سونات است. ساز هایی که اکنون معمولا در کنسرتو وظیفه تک نواز را بعهده میگیرند عبارتند از: پیانو ویولن قره نی چنگ وویولن سل. در کنسرتو قطعاتی بنام کادانس وجود دارد که ساز تک نواز (سولیست) بدون آنکه ارکستر وی را همراهی کند آنها را می نوازد و این بیشتر برای نشان دادن هنر نوازندگی و مهارت اوست. گاهی بجای ارکستر سمفونیک ممکن است ارکستر ساز های زهی یا بادی در کنسرتو با ساز تک نواز همراهی کند