جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کواسر

کواسر

کواسر
جَمعِ واژۀ کاسره. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به کاسره شود، شتران که بشکنند چوب را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

کوافر

کوافر
جَمعِ واژۀ کافره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به کافر و کافره شود
لغت نامه دهخدا

کوافر

کوافر
جَمعِ واژۀ کافور. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ کافور به معنی شکوفۀ خرما. (آنندراج). و رجوع به کافور شود
خمهای بزرگ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خمها. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

کواسج

کواسج
جَمعِ واژۀ کَوسَج. (اقرب الموارد). رجوع به کوسج شود
لغت نامه دهخدا

کواست

کواست
درختی است که در جنگلهای مازندران فراوان است و در کاغذسازی از آن استفاده می کنند. (از جغرافیای اقتصادی کیهان ص 17)
لغت نامه دهخدا

کواسب

کواسب
جَمعِ واژۀ کاسبه. (اقرب الموارد). رجوع به کاسب و کاسبه شود، اعضا و اندامهای بدن انسان و مرغ. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس). اطراف بدن مانند دست و پاها. (ناظم الاطباء) ، شکاریان از مرغ و دد. (منتهی الارب). (آنندراج). مرغان و ددان شکاری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا