جدول جو
جدول جو

معنی کوماندو - جستجوی لغت در جدول جو

کوماندو(کُ دُ)
کماندو. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کماندو شود
لغت نامه دهخدا
کوماندو
گروهی از سربازان که تعلیمات خاصی فرا گیرند و در حمله های ناگهانی خدمات مهمی انجام دهند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوچاندن
تصویر کوچاندن
کوچ دادن، جماعتی از مردم را از سرزمینی به سرزمین دیگر حرکت دادن
فرهنگ فارسی عمید
جنگ جویی که تعلیمات ویژه را فراگرفته و برای ماموریت های ویژه و خطرناک آماده شده
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
کوچ داده شده. به کوچ واداشته شده. رجوع به کوچاندن، کوچانیدن و کوچ دادن شود
لغت نامه دهخدا
(کَ گَ)
دهی از دهستان سرشیوست که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). کمتو
لغت نامه دهخدا
(بُ)
از دیه های ساوه است. (تاریخ قم ص 140)
لغت نامه دهخدا
صاحب منتهی الارب ذیل تدسیم آرد: به روغن تر کردن و سیاه کردن کومان زنخ بچه را تا چشم نرسد به وی، و در حاشیه نوشته: کومان برآمدگی باشد
لغت نامه دهخدا
(کُ دُوْ)
گروهی از سربازان که تعلیمات خاصی فراگیرند و در حمله های ناگهانی خدمات مهمی انجام دهند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
هر یک از سوراخهای نحل، کواره، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، نخروب، (مهذب الاسماء) (یادداشت ایضاً) : خمیر انبخان، خمیری کوژانو شده، یعنی چون خانه زنبور شده، (مهذب الاسماء) (یادداشت ایضاً)، و رجوع به کوژ شود
لغت نامه دهخدا
حاکم نشین کانتن ’اود’، بخش کاراکاسون، واقع در ساحل ’اود’، سکنه 1612 تن، راه آهن دارد
لغت نامه دهخدا
(لِ سُ)
ژرژ سیاستمدار فرانسه. او در سال 1841 میلادی متولد شد و به سال 1929 میلادی درگذشت. یکی از نمایندگان چپ تندرو و سخنوری پرقدرت و با احساس بود و او را براندازندۀ دولت لقب داده بودند و پس از چندی لقب ببر به وی داده شد. از هواخواهان دریفوس و رقیب والدک روسو و دشمن پوانکاره بود. در تنظیم قرارداد ورسای اقدامات اساسی کرد و در انتخاب شدن به ریاست جمهوری فرانسه با شکست مواجه شد و سرانجام به عضویت آکادمی فرانسه نائل گردید. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(مَ کَ دَ)
کوچانیدن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کوچانیدن شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
کوخالو. دهی از دهستان عباسی که در بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع است و 285 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کُ دُ)
شارل پیر. شاعر فرانسوی (1732-1776 میلادی) و نویسندۀ ’منظومه ها’ است. اشعار او لطیف و زیبا ولی عاری از ابداع است. در سال 1776 میلادی به عضویت آکادمی فرانسه نائل گردید، ولی پیش از ورود به آکادمی درگذشت. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کماند
تصویر کماند
فرمان و سفارش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوچاندن
تصویر کوچاندن
کوچ دادن: کوچانیدن ارامنه از ارمنستان بدستور شاه عباس بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
گروهی از سربازان که تعلیمات خاصی فرا گیرند و در حمله های ناگهانی خدمات مهمی انجام دهند کماندو گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکواندو
تصویر تکواندو
((تِ دُ))
نوعی ورزش و روش دفاع فردی بدون سلاح
فرهنگ فارسی معین
((کُ نُ دُ))
دسته ای از نظامیان که آموزش های ویژه دیده اند برای شبیخون زدن و حملات غافلگیرانه، تکاور (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
نوعی خرمالوی وحشی که میوه ی قرمز رنگ دارد
فرهنگ گویش مازندرانی
زالو، روستایی در شهرستان کردکوی که نام دیگرش کنداب است
فرهنگ گویش مازندرانی