جدول جو
جدول جو

معنی کماندو

کماندو((کُ نُ دُ))
دسته ای از نظامیان که آموزش های ویژه دیده اند برای شبیخون زدن و حملات غافلگیرانه، تکاور (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کماندو

کماندو

کماندو
گروهی از سربازان که تعلیمات خاصی فرا گیرند و در حمله های ناگهانی خدمات مهمی انجام دهند کماندو گویند
فرهنگ لغت هوشیار

کماندو

کماندو
جنگ جویی که تعلیمات ویژه را فراگرفته و برای ماموریت های ویژه و خطرناک آماده شده
فرهنگ فارسی عمید

کماندو

کماندو
گروهی از سربازان که تعلیمات خاصی فراگیرند و در حمله های ناگهانی خدمات مهمی انجام دهند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

کوماندو

کوماندو
گروهی از سربازان که تعلیمات خاصی فرا گیرند و در حمله های ناگهانی خدمات مهمی انجام دهند
فرهنگ لغت هوشیار

کمانتو

کمانتو
دهی از دهستان سرشیوست که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). کَمَتو
لغت نامه دهخدا

کوماندو

کوماندو
کماندو. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کماندو شود
لغت نامه دهخدا