جدول جو
جدول جو

معنی کوفتگی - جستجوی لغت در جدول جو

کوفتگی
خستگی، ماندگی، آسیب دیدگی
تصویری از کوفتگی
تصویر کوفتگی
فرهنگ فارسی عمید
کوفتگی
(تَ / تِ)
صدمه و آسیب و ضرب و پایمالی و لگدکوبی و پاسپری. (ناظم الاطباء). کوفته بودن. (فرهنگ فارسی معین). صدمت. صفت و چگونگی کوفته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و بیشتر آن از سر پراکندگی خاطر و کوفتگی طبع در قلم آورده با آنکه درخدمت هجوم کفار و هزیمتی که... افتاد... (المعجم ازفرهنگ فارسی معین). صاخه، آماسیدگی استخوان از گزیدگی یا کوفتگی که اثر آن باقی باشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
کوفتگی
کوفته بودن: و بیشتر آن از سر پراکندگی خاطر و کوفتگی طبع در قلم آورده با آنک در خدمت هجوم کفار وهزیمتی که... افتاد
فرهنگ لغت هوشیار
کوفتگی
((تِ))
آسیب دیدگی، خستگی شدید
تصویری از کوفتگی
تصویر کوفتگی
فرهنگ فارسی معین
کوفتگی
خستگی، ضرب دیدگی، فرسودگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تورفتگی
تصویر تورفتگی
فرورفتگی، گودی موجود در جسمی، که بر اثر ضربه یا فشار پیدا شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوختگی
تصویر سوختگی
حالت سوخته شدن یا سوخته بودن، در پزشکی آسیب بافت پوست ناشی مواد سوختنی و برحسب وسعت و عمق سوختگی به سه درجه تقسیم می شود که درجۀ سوم شدیدترین و خطرناکترین آن است و عفونت و مرگ را به همراه دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهفتگی
تصویر نهفتگی
نهفته ماندن، پوشیدگی، دورۀ کمون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشفتگی
تصویر آشفتگی
شوریدگی، عاشقی، پریشان حالی، حالت آشفته بودن، عصبانیت، درهم و برهم بودن، بی نظمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرفتگی
تصویر گرفتگی
گرفته بودن، بسته بودن، بسته شدن، کنایه از اندوهگینی، تیرگی، ملال خاطر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفتگی
تصویر کفتگی
ترکیدگی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ / تِ)
رفتگی. (از یادداشت مؤلف). رجوع به رفتگی شود
لغت نامه دهخدا
(کَ شَ /کُ شُ تَ / تِ)
پراکندگی. پریشانی. (یادداشت مؤلف) ، پژمردگی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کُ تَ / تِ)
کوفتگی، صدمه، پیچیدگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ / تِ)
شکافته شدن و ترکیده بودن. (از برهان) (از آنندراج). شکافتگی و ترکیدگی و رخنه و چاک و شکاف. (ناظم الاطباء). شق. تفصید. (منتهی الارب). ترک. تراک. غاچ. کافتگی. (یادداشت مؤلف) ، در تداول طب قدیم آن را بر بیماری شقاق مقعد اطلاق می کردند: و مقعد را نیز بیماری کفتگی باشد و آن را به تازی شقاق المقعد گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). شقاق، کفتگی لبهای شرج را گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
مبتلابه کوفت، سیفلیسی، کوفتی و آتشکی، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، آدم کوفت گرفته، مبتلا به مرض سیفلیس، (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)، در تداول عامه خاصه زنان، سخت مکروه، سخت منفور، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، ناچیز، بی ارز، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، صفتی است که در مقام تحقیربرای اجسام بی جان ممکن است به کار رود: کتاب کوفتی، روزنامۀ کوفتی، (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاشتگی
تصویر کاشتگی
کاشته بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوختگی
تصویر سوختگی
حالت سوخته بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاستگی
تصویر کاستگی
کسر کمی، بی رونقی: (نعس کاستگی بازار) (منتهی الارب)
فرهنگ لغت هوشیار
سد شدن بست شدن: و حیض بسته و گرفتگی بول بگشاید. یا گرفتگی بینی. زکام، اندوهگینی ملال خاطر انقباض مقابل انبساط: روزی گشاده باشی و روزی گرفته یی بنمای کان گرفتگی از چیست ای پسر ک (فرخی)، کسوف خسوف: اگر کسوف را مکث نبود یا تمام نگیرد او را سه وقت بود: نخستین بدو الکسوف و آغاز پدید آمدن گرفتگی و پیدا شدن رخنه اندر نور قمر. یا گرفتگی آفتاب (خورشید شمس)، کسوف. یا گرفتگی ماه (قمر) خسوف، تاری تیرگی (مطلقا)
فرهنگ لغت هوشیار
نهفته ماندن پوشیدگی. توضیح دوره ای که عوامل بیماری زا (میکربها) در بدن بدون علایم ظاهری و آشکار پیشروی میکنند و کم کم سلامت بدن مریض را مختل میسازند و بمرحله ای میرسانند که غفلتا علایم ظاهری مرض آشکار میشود: دوره کمون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیفتگی
تصویر شیفتگی
عاشقی دلباختگی، آشفتگی، حیرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکفتگی
تصویر شکفتگی
حالت شکفتن و باز شدن غنچه، واشدگی لبان در حالت تبسم، انبساط خاطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بافتگی
تصویر بافتگی
بافته بودن انتساج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تافتگی
تصویر تافتگی
تابیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورفتگی
تصویر تورفتگی
فرو رفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشفتگی
تصویر آشفتگی
کیفیت وچگونگی، خشم
فرهنگ لغت هوشیار
کیفیت و حالت آشفته: شوریدگی پریشان حالی، اختلال (امور) هرج و مرج، خشم غضب، عشق و شیفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفتگی
تصویر کفتگی
کوفتگی، صدمه
فرهنگ لغت هوشیار
پژ مردگی: این از کشفتگی چو رزان گشت در خزان وان از شکفتگی چو چمن گشت در بهار. (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفتگی
تصویر کفتگی
((کَ تَ یا تِ))
شکافتگی، ترکیدگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آشفتگی
تصویر آشفتگی
((شُ تِ))
شوریدگی پریشان حالی، هرج و مرج، خشم، غضب، عشق، شیفتگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیفتگی
تصویر شیفتگی
جلب توجه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهفتگی
تصویر نهفتگی
اختفا
فرهنگ واژه فارسی سره
کسی که آثار ضرب و جرح و با بیماری بر تنش باشد، کسی که مبتلا
فرهنگ گویش مازندرانی