جدول جو
جدول جو

معنی گرفتگی

گرفتگی
گرفته بودن، بسته بودن، بسته شدن، کنایه از اندوهگینی، تیرگی، ملال خاطر
تصویری از گرفتگی
تصویر گرفتگی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گرفتگی

گرفتگی

گرفتگی
سد شدن بست شدن: و حیض بسته و گرفتگی بول بگشاید. یا گرفتگی بینی. زکام، اندوهگینی ملال خاطر انقباض مقابل انبساط: روزی گشاده باشی و روزی گرفته یی بنمای کان گرفتگی از چیست ای پسر ک (فرخی)، کسوف خسوف: اگر کسوف را مکث نبود یا تمام نگیرد او را سه وقت بود: نخستین بدو الکسوف و آغاز پدید آمدن گرفتگی و پیدا شدن رخنه اندر نور قمر. یا گرفتگی آفتاب (خورشید شمس)، کسوف. یا گرفتگی ماه (قمر) خسوف، تاری تیرگی (مطلقا)
فرهنگ لغت هوشیار