معنی آشفتگی - فرهنگ فارسی معین
معنی آشفتگی
- آشفتگی((شُ تِ))
- شوریدگی پریشان حالی، هرج و مرج، خشم، غضب، عشق، شیفتگی
تصویر آشفتگی
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با آشفتگی
آشفتگی
- آشفتگی
- شوریدگی، عاشقی، پریشان حالی، حالت آشفته بودن، عصبانیت، درهم و برهم بودن، بی نظمی
فرهنگ فارسی عمید