- کوران
- جاری، رایج
معنی کوران - جستجوی لغت در جدول جو
- کوران
- جریان، بحبوحه، جریان هوا
- کوران
- جریان هوا، جریان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کورکورانه، به روش کوران، نسنجیده، کورانه
نسنجیده نا سنجیده علی العمیاء کورانه. یا اطاعت کور کورانه. پیروی نسنجیده و بی گفتگو از کسی
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام دختر خسروپرویز، سرزمین تور، نام سرزمینی منسوب به تور پسر فریدون پادشاه پیشدادی که بر آن سوی رود جیحون یعنی ماوراءالنهر واقع بوده و از طرف مشرق تا دریاچه آرال امتداد داشته است
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نور (عربی) + ان (فارسی) ،مرکب از نور (روشنایی) + ان (پسوند اتصاف)، نام روستایی در نزدیکی اردبیل
ناسپاسی
در حال آوردن
برف باد
سرمای سخت و باد شدید که با برف و باران همراه باشد
چرخ خوردن، گردش، دور زدن، گشتن، گردیدن
برانگیخته شدن، برخاستن
ترخون ترخان از گیاهان پوست پیل فارسیان} حور {را به گونه تک به کار برند و به شیوه پارسی رمن گردانند زنان بهشتی فرشتگان زمینی پریرویان
خورنده
گل کاجیره
برانگیخته شدن، هیجان
برآمدگی پشت شتر که از پیه و چربی انباشته شده، برآمدگی روی شانۀ گاو
سرمای سخت و باد شدید که با برف یا باران همراه است
گردیدن گرد چیزی، گردش کردن چیزی پیرامون چیز دیگر، گردش دایره مانند، گردش گرد چیزی
دوران دم: در علم زیست شناسی گردش خون
دوران دم: در علم زیست شناسی گردش خون
بیرون آمدن آب یا مایعی از جایی با فشار، جوشش، جهیدن
جوشیدن دیگ و چشمه و جز آن
در حال کاشتن، بذر کاران
صمغ سرو کوهی صمغ ابهل
پارسی تازی گشته کاروانک چکرنه در برخی از واژه نامه ها (کبک) امده کبک، پرنده ایست از راسته پا بلندان که در حدود 12 گونه آن در سراسر کره زمین میزیند. این پرنده دارا جثه ای متوسط (باندازه یک سار) است و رنگ پر هایش زرد مخلوط با خرمایی و خاکستر یست
ناسپاسی نا سپاسی نا شکری: (از طریق هوا داری و محرمیت بر طرف شده قدم در بادیه غدر و کفران نهاد)، یا کفران نعمت. حق نشناسی نعمت دیگران: عاقبت اسکندر... بشامت کفران نعمت از اندک نفری روی بر تافت
فرانسوی تازی گشته کبک آمریکایی از پرندگان
رنج، گردالو، ارج ارجمندی، ریگتوده
در حال کوشیدن سعی کنان
موسیقی دان خنیاگر: (بهرام گور) همواره از احوال جهان خبر و کس را هیچ رنج و ستوه نیافت جز آنک مردمان بی رامشگر شراب خوردندی. پس بفرمود تا بملک هندوان نامه نوشتند و از وی کوسان (گوسان) خواستند و کوسان (گوسان) بزبان پهلوی خنیاگر بود پس از هندوان دوازده هزار مطرب بیامد زن و مرد و لوریان که هنوز بجایند از نژاد ایشانند و ایشان را ساز و چهار پا داد تا رایگان پیش اندک مردم رامشی کنند