ثور. برانگیخته شدن، برخاستن گرد و دود و فتنه. برآمدن گرد و دود، برجستن سنگ خوار و ملخ، ظاهر شدن خون، برآمدن گره بر اندام، برآمدن حصبه بر اندام: ثارت به الحصبه، بهیجان آمدن دل و روان گردیدن آب، خاستن به سوی کسی برای زدن او. (زوزنی)
نام دختر خسروپرویز، سرزمین تور، نام سرزمینی منسوب به تور پسر فریدون پادشاه پیشدادی که بر آن سوی رود جیحون یعنی ماوراءالنهر واقع بوده و از طرف مشرق تا دریاچه آرال امتداد داشته است