جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ثوران

ثوران

ثوران
هیجان، به هیجان آمدن، برخاستن گرد و غبار، برپا شدن فتنه
ثوران
فرهنگ فارسی معین

ثوران

ثوران
ثور. برانگیخته شدن، برخاستن گرد و دود و فتنه. برآمدن گرد و دود، برجستن سنگ خوار و ملخ، ظاهر شدن خون، برآمدن گره بر اندام، برآمدن حصبه بر اندام: ثارت به الحصبه، بهیجان آمدن دل و روان گردیدن آب، خاستن به سوی کسی برای زدن او. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا

توران

توران
نام دختر خسروپرویز، سرزمین تور، نام سرزمینی منسوب به تور پسر فریدون پادشاه پیشدادی که بر آن سوی رود جیحون یعنی ماوراءالنهر واقع بوده و از طرف مشرق تا دریاچه آرال امتداد داشته است
توران
فرهنگ نامهای ایرانی

نوران

نوران
نور (عربی) + ان (فارسی) ،مرکب از نور (روشنایی) + ان (پسوند اتصاف)، نام روستایی در نزدیکی اردبیل
نوران
فرهنگ نامهای ایرانی