- کوبیده
- کوفته مقروع: گوشت کوبیده، زده مضروب
معنی کوبیده - جستجوی لغت در جدول جو
- کوبیده
- کوفته، نرم شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جاروب شده روفته
کسی که چیزی را می کوبد
کوفتن قرع: خود را مرنجان ای پدر سر را بکوب اندر حجر... (دیوان کبیر)، زدن ضرب
آنکه کوبد، ضربه زننده
بیکسو رفته کناره گرفته، از جایی بجایی شده، تحاشی کرده، انحراف یافته منحرف، فریفته (بعشق)
((دَ یا دِ))
فرهنگ فارسی معین
به یکسو رفته، کناره گرفته، از جایی به جایی شده، تحاشی کرده، انحراف یافته، منحرف، فریفته (به عشق)
جاروب شده، روفته
فرود آوردن چیزی با شدت مثلاً تخم مرغ را به دیوار کوبید،
میخ یا چیز دیگر را با چکش زدن که در چیزی فرو رود،
به شدت برخورد کردن با چیزی مثلاً ماشین را به دیوار کوبید،
به صدا درآوردن کوبۀ در مثلاً در را کوبیدند،
کنایه از خراب و ویران کردن ساختمان
کنایه از به شدت مخالفت یا انتقاد کردن
میخ یا چیز دیگر را با چکش زدن که در چیزی فرو رود،
به شدت برخورد کردن با چیزی مثلاً ماشین را به دیوار کوبید،
به صدا درآوردن کوبۀ در مثلاً در را کوبیدند،
کنایه از خراب و ویران کردن ساختمان
کنایه از به شدت مخالفت یا انتقاد کردن
Drum, Knock, Pound, Slam, Stub
trommeln, klopfen, schlagen, stoßen
bić w bęben, pukać, bić, uderzać
барабанить , стучать , бить , ударять , ударяться
бити в барабан , стукати , бити , вдаряти , ударити
golpear
frapper, heurter
battere, bussare, colpire, sbattere, urtare
trommelen, kloppen, slaan, stoten
ढोल बजाना , दरवाजा पीटना , पीटना , मारना , ठोकर मारना
menabuh, mengetuk, memukul, terbentur
북을 치다 , 두드리다 , 때리다 , 세게 때리다 , 찧다
לתופף , לדפוק , להכות , להכות
敲鼓 , 敲 , 撞击 , 猛击 , 碰撞
ドラムを叩く , ノックする , 叩く , ドンと叩く , 突く
davul çalmak, kapıyı çalmak, vurmak, çarpmak
kupiga ngoma, kugonga, kupiga
ตีฉาบ , เคาะ , ตี , ชน
ডুগডুগি বাজানো , নক করা , আঘাত করা , ধাক্কা দেওয়া
ڈھول بجانا , دروازہ بجانا , مارنا , ٹکر مارنا
ضرب , دقّ , صفع , يضرب
آردی که گندم برنج نخود یا جو آنرا بریان کرده باشند