شهری در کشور بلژیک (فلاندر غربی) که بر کنار لیس واقع است و 43500 تن سکنه دارد. در این شهر کارخانه های پارچه بافی، تهیۀ نخهای پنبه ای و کلاه سازی دایر است. در سال 1302 میلادی در جنگ مهمیز طلائی ها به دست فلاماندها افتاد. (از لاروس)
شهری در کشور بلژیک (فلاندر غربی) که بر کنار لیس واقع است و 43500 تن سکنه دارد. در این شهر کارخانه های پارچه بافی، تهیۀ نخهای پنبه ای و کلاه سازی دایر است. در سال 1302 میلادی در جنگ مهمیز طلائی ها به دست فلاماندها افتاد. (از لاروس)
کوفته. مقروع. (فرهنگ فارسی معین). کوفته شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، زده. مضروب. (فرهنگ فارسی معین) ، گوشت با نخود یا لپه و یا لوبیاکه کوفته شده باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
کوفته. مقروع. (فرهنگ فارسی معین). کوفته شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، زده. مضروب. (فرهنگ فارسی معین) ، گوشت با نخود یا لپه و یا لوبیاکه کوفته شده باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
آنکه کوبد. (فرهنگ فارسی معین) : عمودی که کوبنده هومان بود تو آهن مخوانش که موم آن بود. فردوسی. کنون این برافراخته یال من همان زخم کوبنده کوپال من. فردوسی. بدو گفت رستم که گرز گران چو یازد ز بازوی گندآوران نماند دل سنگ و سندان درست بر و یال کوبنده باید نخست. فردوسی. و رجوع به کوبیدن و کوفتن شود، ضربه زننده. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کوبیدن و کوفتن شود
آنکه کوبد. (فرهنگ فارسی معین) : عمودی که کوبنده هومان بود تو آهن مخوانش که موم آن بود. فردوسی. کنون این برافراخته یال من همان زخم کوبنده کوپال من. فردوسی. بدو گفت رستم که گرز گران چو یازد ز بازوی گندآوران نماند دل سنگ و سندان درست بر و یال کوبنده باید نخست. فردوسی. و رجوع به کوبیدن و کوفتن شود، ضربه زننده. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کوبیدن و کوفتن شود
به زبان زند و پازند رستنیی باشد که آن را گشنیز خوانند و به عربی کزبره گویند. (برهان) (ناظم الاطباء). هزوارش، کوزبرتا و در پهلوی ’گشنیچ’. (از حاشیۀ برهان چ معین)
به زبان زند و پازند رستنیی باشد که آن را گشنیز خوانند و به عربی کزبره گویند. (برهان) (ناظم الاطباء). هزوارش، کوزبرتا و در پهلوی ’گشنیچ’. (از حاشیۀ برهان چ معین)
مرکّب از: کون + استه، استخوان کون. (فرهنگ فارسی معین) ، جفته و سرین وکفل آدمی را گویند. (برهان)، کونه. سرین را گویند وقیل طرف سرین و این لغت مستعمل و معروف به ین الناس است. (آنندراج) (انجمن آرا)، کفل. کپل. عجز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، سرین و جفته و کفل آدمی و اسب. (ناظم الاطباء) : و چون بکوبند و اندر زیت آغارند... چون بر کونسته طلا کنند عرق النسا را سود کند. (الابنیه عن حقایق الادویه، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و عرق النساء را منفعت کند چون بر کونسته ضماد کنند. (الابنیه عن حقایق الادویه، یادداشت ایضاً)، چون که کونسته ناگهان بجهد مژدۀ دولت و مراد دهد. (ناظم رسالۀ اختلاجات از آنندراج)، القطاه، کونستۀ اسب. (السامی فی الاسامی، یادداشت ایضاً)، الأبزخ، آن اسب که کونستۀ وی فرونشسته باشد. (مهذب الاسماء، یادداشت ایضاً)، التعجز، بر کونستۀستور نشستن. (زوزنی، یادداشت ایضاً)، بوص، کونستۀ مردم. (مهذب الاسماء، یادداشت ایضاً)
مُرَکَّب اَز: کون + استه، استخوان کون. (فرهنگ فارسی معین) ، جفته و سرین وکفل آدمی را گویند. (برهان)، کونه. سرین را گویند وقیل طرف سرین و این لغت مستعمل و معروف به ین الناس است. (آنندراج) (انجمن آرا)، کفل. کپل. عجز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، سرین و جفته و کفل آدمی و اسب. (ناظم الاطباء) : و چون بکوبند و اندر زیت آغارند... چون بر کونسته طلا کنند عرق النسا را سود کند. (الابنیه عن حقایق الادویه، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و عرق النساء را منفعت کند چون بر کونسته ضماد کنند. (الابنیه عن حقایق الادویه، یادداشت ایضاً)، چون که کونسته ناگهان بجهد مژدۀ دولت و مراد دهد. (ناظم رسالۀ اختلاجات از آنندراج)، القطاه، کونستۀ اسب. (السامی فی الاسامی، یادداشت ایضاً)، الأبزخ، آن اسب که کونستۀ وی فرونشسته باشد. (مهذب الاسماء، یادداشت ایضاً)، التعجز، بر کونستۀستور نشستن. (زوزنی، یادداشت ایضاً)، بوص، کونستۀ مردم. (مهذب الاسماء، یادداشت ایضاً)
دوبرگ. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوبرگ شود، علفی مشهور است. برادر سه برگه که در چمنزارها روید و زیاده از دو برگ نشود و بغایت زیبا و خوش آیند است، کنایه از دو لب ساده زنخان. (لغت محلی شوشتر)
دوبرگ. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوبرگ شود، علفی مشهور است. برادر سه برگه که در چمنزارها روید و زیاده از دو برگ نشود و بغایت زیبا و خوش آیند است، کنایه از دو لب ساده زنخان. (لغت محلی شوشتر)
عازم حرکت و سفر. (فرهنگ نظام). رجوع به روبراه شدن و روبراه کردن شود، آماده. (آنندراج). آماده و مهیا و حاضر برای کار، مرتب و منظم و آراسته. (ناظم الاطباء) ، شخص مطیع امین مشغول به کار خود. (از فرهنگ نظام) ، برگشته از رفتار نادرست و خلاف
عازم حرکت و سفر. (فرهنگ نظام). رجوع به روبراه شدن و روبراه کردن شود، آماده. (آنندراج). آماده و مهیا و حاضر برای کار، مرتب و منظم و آراسته. (ناظم الاطباء) ، شخص مطیع امین مشغول به کار خود. (از فرهنگ نظام) ، برگشته از رفتار نادرست و خلاف
ماده ای است به فرمول sio2 که دارای سختی بالنسبه زیاد است (سختی آن 7 است) و بر روی شیشه خط می اندازد، وزن مخصوصش 2/65 است و در حقیقت یک سیلیس (انیدرید سیلیسیک) خالص است که در دستگاه رومبوادریک متبلور می شود و شکل متداول آن منشور شش وجهی است که دو قاعده آن دو هرم مسدس القاعده می باشد، کوارتز عنصر اصلی سنگهای آذرین است، بلورهای کوارتز را معمولاً ’درّ کوهی’ می نامند، (از فرهنگ فارسی معین)
ماده ای است به فرمول sio2 که دارای سختی بالنسبه زیاد است (سختی آن 7 است) و بر روی شیشه خط می اندازد، وزن مخصوصش 2/65 است و در حقیقت یک سیلیس (انیدرید سیلیسیک) خالص است که در دستگاه رومبوادریک متبلور می شود و شکل متداول آن منشور شش وجهی است که دو قاعده آن دو هرم مسدس القاعده می باشد، کوارتز عنصر اصلی سنگهای آذرین است، بلورهای کوارتز را معمولاً ’دُرِّ کوهی’ می نامند، (از فرهنگ فارسی معین)
دهی است جزء دهستان کزاز بالا بخش سربند شهرستان اراک. سکنۀ آن 464 تن. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات، بنشن و چغندر قند است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان کزاز بالا بخش سربند شهرستان اراک. سکنۀ آن 464 تن. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات، بنشن و چغندر قند است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
مرکز ولایتی در ایالت کورس فرانسه و دارای مناظری زیبا و محل رفت و آمد جهانگردان است. در این ولایت تجارت مرمر و میوه و شراب رونق دارد و از 16 بلوک و 110 بخش تشکیل یافته و 40400 تن سکنه دارد. (از لاروس)
مرکز ولایتی در ایالت کُورس فرانسه و دارای مناظری زیبا و محل رفت و آمد جهانگردان است. در این ولایت تجارت مرمر و میوه و شراب رونق دارد و از 16 بلوک و 110 بخش تشکیل یافته و 40400 تن سکنه دارد. (از لاروس)
ماده ایست که دارای سختی بالنسبه زیاد است (سختی آن 7 است) و بر روی شیشه خط می اندازد. وزن مخصوصش 65، 2 است و در حقیقت یک سیلیس (انیدرید سیلیسیک) خالص است که در دستگاه رومبوادریک متبلور میشود و شکل متداول آن منشور شش وجهی است که دو قاعده آن دو هرم مسدس القاعده میباشد. کوارتز عنصر اصلی سنگهای آذرین اسید است. بلورهای کوارتز را معمولا بنام در کوهی نامند
ماده ایست که دارای سختی بالنسبه زیاد است (سختی آن 7 است) و بر روی شیشه خط می اندازد. وزن مخصوصش 65، 2 است و در حقیقت یک سیلیس (انیدرید سیلیسیک) خالص است که در دستگاه رومبوادریک متبلور میشود و شکل متداول آن منشور شش وجهی است که دو قاعده آن دو هرم مسدس القاعده میباشد. کوارتز عنصر اصلی سنگهای آذرین اسید است. بلورهای کوارتز را معمولا بنام در کوهی نامند
ماده ای است به فرمول 2 Sio که دارای سختی بالنسبه زیاد است (سختی آن 7 است) و بر روی شیشه خط می اندازد. شکل متداول آن منشور شش وجهی است که دو قاعده آن دو هرم مسدس القاعده می باشد. کوارتز عنصر اصلی سنگ های آذرین اسید است. بلورهای کوارت
ماده ای است به فرمول 2 Sio که دارای سختی بالنسبه زیاد است (سختی آن 7 است) و بر روی شیشه خط می اندازد. شکل متداول آن منشور شش وجهی است که دو قاعده آن دو هرم مسدس القاعده می باشد. کوارتز عنصر اصلی سنگ های آذرین اسید است. بلورهای کوارت