جدول جو
جدول جو

معنی کهرخنگ - جستجوی لغت در جدول جو

کهرخنگ
(کَ هََ خِ)
رنگی از رنگهای اسب. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کهر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهرنگ
تصویر بهرنگ
(پسرانه)
رنگ نیک، خوش رنگ، مرکب از به (بهتر، خوبتر) + رنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کوهرنگ
تصویر کوهرنگ
(پسرانه)
نام دره و رودخانه ای در زردکوه بختیاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کارنگ
تصویر کارنگ
(پسرانه)
چرب زبان، زبان آور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کورنگ
تصویر کورنگ
(پسرانه)
نام پسر گرشاسپ از پادشاهان پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زهرخند
تصویر زهرخند
خنده از روی خشم و غضب، برای مثال بخندید و گفت اندر آن زهرخند / که افسوس بر کار چرخ بلند (نظامی۵ - ۸۱۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کردنگ
تصویر کردنگ
بدهیکل
احمق، کودن، کم خرد، ابله، گردنگل، انوک، ریش کاو، نابخرد، شیشه گردن، گول، خل، کم عقل، تاریک مغز، سبک رای، خرطبع، دنگل، دنگ، بدخرد، خام ریش، تپنکوز، فغاک، چل، بی عقل، کاغه، کهسله، غمر، کانا، غتفره، لاده، دبنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارنگ
تصویر کارنگ
چرب زبان، زبان آور، فصیح، صاحب طرب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هربنگ
تصویر هربنگ
لیخنیس، گیاهی خودرو سمی با با گل های بنفش و غوزه ای شبیه غوزۀ خشخاش با دانه های سیاه و تلخ کوچک که در کشتزار جو و گندم می روید، هرّه، لیخنس، لخنیس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کورنگ
تصویر کورنگ
کرند، اسبی که رنگ آن میان زرد و بور باشد، کرن، کرنگ، کران
فرهنگ فارسی عمید
(زَ خَ)
خنده ای را گویند که از روی قهر و غضب و خجالت کنند. (برهان). خنده ای که از اعراض و خشم کنند. (فرهنگ رشیدی). خنده ای از روی قهر و غضب و خشم و اغماض که از روی محبت و خوشی نباشد. (از انجمن آرا) (آنندراج). خنده ای که بحالت قهر و خجالت کنند. (غیاث). کنایه از خنده ای است که از روی غایت اعراض و خشم کنند. (انجمن آرا). خنده ای که از روی خشم کنند. (فرهنگ فارسی معین). خندۀ تلخ. (ناظم الاطباء). خنده از روی غضب. خندۀتلخ از غیظ و خشم. خنده ای از روی خشم یا دشمنی سخت. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : هر کسی که رسید او را چنان خدمت کردند که پادشاهان را... و وی هرکسی را لطف میکرد و زهرخندی می زد. (تاریخ بیهقی).
بخندید و گفت اندر آن زهرخند
که افسوس بر کار چرخ بلند.
نظامی.
رجوع به زهرخنده شود، خنده ای با درد آمیخته. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، خندۀ اجباری، خنده ای که در آن دندانها نمایان گردد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نام دره و همچنین رودخانه ای است در زردکوه بختیاری. رود خانه کارون که از زردکوه بختیاری سرچشمه می گیرد و در باختر اصفهان واقع شده است، سرچشمۀ آن کوهرنگ نام دارد. آب کوهرنگ پس از طی یک کیلومتر و نیم به آب دیگری به نام شیخ علیخان متصل و از این نقطه به نام کارون به طرف اهواز رهسپارمی شود. مقدار آب در نقطۀ اتصالی از 5 الی 45 متر مکعب در ثانیه می باشد. اقدام برای الحاق آب کوهرنگ به زاینده رود به روایتی از زمان ساسانیان و تحقیقاً اززمان شاه عباس شروع گردیده است و امروزه آثار بزرگی از این اقدامات به یادگار مانده است که عبارتند از:برش شاه عباس (ترانشه یا شکاف) و سد شاه عباس که سه پایۀ بزرگ آن هنوز روی رود خانه کارون در محل اتصال آبهای کوهرنگ و شیخ علیخان باقی است. اما پیوستن آب کوهرنگ به زاینده رود تا سال 1327 هجری شمسی تحقق پیدا نکرد و در مهر ماه همین سال حفر تونل آغاز شد و در مهر ماه سال 1332 هجری شمسی افتتاح گردید. فاصله تونل کوهرنگ به اصفهان از طریق دامنۀ نجف آباد 230 کیلومتر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10). و رجوع به همین مأخذ، جغرافیای طبیعی کیهان و مدخل بعد شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دنبالۀ کوه هفت تنان است که زردکوه بختیاری نیز نامیده می شود... و یکی از شعبه های کارون از کوهرنگ سرچشمه می گیرد. (از جغرافیای طبیعی کیهان ص 53). رجوع به همین مأخذ ص 76 و 88 و مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
آنچه که دارای رنگی ضعیف و پریده باشد مقابل پر رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هربنگ
تصویر هربنگ
لیخنیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردنگ
تصویر کردنگ
احمق، کودن، نفهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار نگ
تصویر کار نگ
چرب زبان زبان آور فصیح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارنگ
تصویر کارنگ
چرب زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهرخند
تصویر زهرخند
((~. خَ))
خنده ای که از روی خشم کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارنگ
تصویر کارنگ
((رَ))
زبان آور، چرب زبان، صاحب طرب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کردنگ
تصویر کردنگ
((کَ دَ))
ابله، احمق، بد هیکل، بداندام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
Faded
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
fané
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
바랜
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
pudar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
फीका
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
vervaagd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
sbiadito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
выцветший
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
desvanecido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
вицвілій
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
wyblakły
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
verblasst
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
desbotado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
דהוי
دیکشنری فارسی به عبری