جدول جو
جدول جو

معنی بهرنگ

بهرنگ(پسرانه)
رنگ نیک، خوش رنگ، مرکب از به (بهتر، خوبتر) + رنگ
تصویری از بهرنگ
تصویر بهرنگ
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با بهرنگ

بورنگ

بورنگ
نوعی ریحان با برگ های ریز و شاخه های باریک و گل های سرخ رنگ، ریحان کوهی، بادروج، بادرو، بویَنگ، ترۀ خراسانی
بورنگ
فرهنگ فارسی عمید

بدرنگ

بدرنگ
چیزی که رنگ و جنسش خوش نباشد. (ناظم الاطباء). زشت رنگ. (آنندراج). که لونی نامطبوع دارد. (یادداشت مؤلف) : پس بیکبار بگشاید و بسیاری خون بدرنگ برآید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
چون مزاج آدمی گِل خوار شد
زرد و بدرنگ و سقیم و خوار شد.
مولوی
لغت نامه دهخدا

بورنگ

بورنگ
دهی از دهستان مؤمن آباداست که در بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع است. و 685 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

بورنگ

بورنگ
نوعی از ریحان کوهی. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). حوک. (نصاب الصبیان). بادروح. (اختیارات بدیعی) (فهرست مخزن الادویه). بادرنگ بویه. بارنگ بویه. بادرنجبویه. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا