جدول جو
جدول جو

معنی کنیزی - جستجوی لغت در جدول جو

کنیزی
کنیز بودن: به کنیزی گرم قبول کند بکنم ناز بر مه و اختر
تصویری از کنیزی
تصویر کنیزی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کنیزک
تصویر کنیزک
آلتون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کنیزک
تصویر کنیزک
کنیز خردسال، دختر، دخترک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کریزی
تصویر کریزی
پیر، فرتوت، خمیده قامت، ویژگی پرنده ای که پر آن ریخته است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منیزی
تصویر منیزی
دارویی طبی که برای رفع سوء هاضمه به کار می رود، تباشیر فرنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کریزی
تصویر کریزی
پرنده ای که پر آن بریزد و تولک کند: (به باز کریز بمانم همی اگر کبک بگریزد از من رواست) (رودکی)، چیزی که بخورد پرندگان شکاری دهند تا زود تولک کند و پر بریزد، پیری که در قوای او فتور حاصل شده
فرهنگ لغت هوشیار
زن خرد، دخترک، پرستار زن خرد، دخترک یا زنکی که برده باشد: و روایت کرده اند که کنیزکی داشت (محمد) گلستان نام، کنیز
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی تباشیر فرنگی طباشیر فرنگی یا منیزی کلسینه. طباشیر فرنگی مکلس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریزی
تصویر کریزی
((کُ رِ))
پیر، فرتوت، خمیده قامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنیزک
تصویر کنیزک
((کَ زَ))
دخترک، پرستار زن خرد، دخترک یا زنکی که برده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنیز
تصویر کنیز
برده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کنیز
تصویر کنیز
خدمتکار زن، مقابل غلام، خدمتکار زنی که او را خریده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنیز
تصویر کنیز
پرستار و خدمتکار زنان باشد، خادمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنیز
تصویر کنیز
((کَ))
برده زن، خدمتکار زن
فرهنگ فارسی معین