معنی کنیز - فرهنگ فارسی عمید
معنی کنیز
- کنیز
- خدمتکار زن، مقابل غلام، خدمتکار زنی که او را خریده باشند
تصویر کنیز
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با کنیز
کنیز
- کنیز
- بن و بیخ خوشۀ خرما و رطب. (برهان) (ناظم الاطباء). کاناز. کناز. کنز. بن و بیخ خوشۀ خرما. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کنیز
- کنیز
- خرما که جهت زمستان در زنبیل و جز آن ذخیره سازند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
