جدول جو
جدول جو

معنی کنوز - جستجوی لغت در جدول جو

کنوز
کنز ها، گنج ها، جمع واژۀ کنز
تصویری از کنوز
تصویر کنوز
فرهنگ فارسی عمید
کنوز
جمع کنز: گنجها
تصویری از کنوز
تصویر کنوز
فرهنگ لغت هوشیار
کنوز
((کُ))
جمع کنز
تصویری از کنوز
تصویر کنوز
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کنوزه
تصویر کنوزه
پنبه برزده و حلاجی کرده پنبه نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنوزه
تصویر کنوزه
((کَ یا کُ زَ یا زِ))
پنبه بر زده و حلاجی کرده، پنبه نرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنوزه
تصویر کنوزه
پنبۀ زده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکنوز
تصویر مکنوز
در گنجینه گذاشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکنوز
تصویر مکنوز
از ریشه پارسی گنجینه گنجینه نهاده در گنجینه نهاده در خاک خفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکنوز
تصویر مکنوز
((مَ))
در گنجینه نهاده، در خاک خفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنیز
تصویر کنیز
برده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کنون
تصویر کنون
حالا، حال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خنوز
تصویر خنوز
بویناکی گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنوز
تصویر تنوز
چاک و شکاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کروز
تصویر کروز
شادی، نشاط، عیش و طرب، برای مثال با کروز و خرمی آهو به دشت / می خرامد چون کسی کاو مست گشت (رودکی - ۵۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنود
تصویر کنود
ناسپاسی، ناشکری، کفران نعمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کناز
تصویر کناز
کاناز، قسمت انتهایی خوشۀ خرما که به شاخه چسبیده است، کنز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنیز
تصویر کنیز
خدمتکار زن، مقابل غلام، خدمتکار زنی که او را خریده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنون
تصویر کنون
اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، همیدون، حالیا، ایدر، الحال، اینک، ایدون، الآن، نون، حالا، ایمه، فی الحال، فعلاً، بالفعل، همینک، عجالتاً
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عنوز
تصویر عنوز
جمع عنز، بنگیرید به عنز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کروز
تصویر کروز
نشاط و شادمانی باشد، طرب، نشاط، عیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلوز
تصویر کلوز
غوزه پنبه که شکفته شده و پنبه ها از آن بر آمده باش جوزغه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنیز
تصویر کنیز
پرستار و خدمتکار زنان باشد، خادمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنوه
تصویر کنوه
کنیه بنگرید به کنیه
فرهنگ لغت هوشیار
بمعنی اکنون آمده یعنی این زمان و حال و الحال و الان و از این زمان میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
رعد تندر: بلرزید صحرا و کوه و کنور تو گفتی که برق آتشی زد بطور. (علی فرقدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنود
تصویر کنود
ناسپاسی، کفران نعمت
فرهنگ لغت هوشیار
قلعه قدیمی دژ کهن: گه بران کندز بلند نشین گه درین بوستان چشم گشای. (رودکی)، دژی استوار و قدیمی که در میانه شهر باشد
فرهنگ لغت هوشیار
آگنده گوشت سخت اندام: مرد از ریشه پارسی گنجگر گنج اندوز بن و بیخ خوشه خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هنوز
تصویر هنوز
تاکنون، تا حالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنوز
تصویر تنوز
((تَ نُ))
شکاف، چاک، تنوزه هم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلوز
تصویر کلوز
((کُ))
کلوزه، غوزه پنبه که شکفته شده و پنبه ها از آن برآمده باشد، جوزغه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کروز
تصویر کروز
((کُ))
شادی، نشاط
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنیز
تصویر کنیز
((کَ))
برده زن، خدمتکار زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنون
تصویر کنون
((کُ نُ))
اکنون، اینک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنور
تصویر کنور
((کُ))
رعد، تندر
فرهنگ فارسی معین