- کنتال
- کوته بالا
معنی کنتال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مهار، وارسی، در شمار آوردن
چاره
بازرسی، تحت مراقبت و نظارت داشتن، توانایی اداره و هدایت خود یا کسی، دستگاهی برای کنترل وسیلۀ برقی از راه دور، کنترل از راه دور
کنجاره: بس پند پذیرفتم و این شعر بگفتم از من بدل خرما بس باشد کنجال. (ابوالعباس)
بازبین، وارسی، تشفیش، بازرسی
مغولی کتل بنگرید به کتل اسب سواری
اسب سواری
خواربار، گوشت، تنگی زندگی، نیاز بر آمده، نیرومندی