جدول جو
جدول جو

معنی کنابل - جستجوی لغت در جدول جو

کنابل
(کُ بِ)
سخت و درشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سنابل
تصویر سنابل
سنبل، خوشۀ جو یا گندم، خوشه، گیاهی از تیرۀ سوسنی ها با برگ های دراز و گل های خوشه ای به رنگ بنفش، زلف معشوق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قنابل
تصویر قنابل
گروه هایی از مردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کابل
تصویر کابل
مجموعۀ چند سیم هادی روکش دار که جریان برق را انتقال می دهند، مفتول ضخیم که از رشته های فلزی تابیده شده باشد و در صنعت برای بستن، کشیدن و بالا بردن قطعات سنگین کاربرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نابل
تصویر نابل
تیرانداز، مقابل حابل، پود
فرهنگ فارسی عمید
(کَ نَ بَ / بُ)
درخت کنهبل. عض (ع / ع ض ض) . پاره درختی است بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج) .نام درختی است در بادیه. (مهذب الاسماء). درخت بادیه. (نزهت القلوب). قسمی از عضاه است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) .نام درختی کلان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : یکب علی الاذقان دوح الکنهبل. (اقرب الموارد)، جو بزرگ خوشه. (منتهی الارب) (آنندراج). کهبل مثله. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُمْ بُ)
سخت و درشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان زیرکوه باشت و بابویی است که در بخش گچساران شهرستان بهبهان واقع است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
سر شاخ خرما یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). سر شاخ و سر شاخ خرمابن. (ناظم الاطباء) ، خوشۀ خرما. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
شهر مهم و پایتخت افغانستان در 43درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 69 درجه و 13 دقیقۀ طول شرقی، در 1762 گزی فوق سطح دریا واقع در نجدی حاصلخیز و پر آب و جمعیت آن در حدود 150000 تن است. (برهان قاطع چ معین حاشیۀ لغت کابل بنقل از دائره المعارف اسلام). مؤلف حدودالعالم زیر عنوان ’سخن اندر ناحیت حدود خراسان و شهرهای وی’ آرد: شهرکی است و او را حصاری است محکم و معروف به استواری و اندر وی مسلمانانند و هندوانند و اندر وی بتخانه هاست و رای قنوج را ملک تمام نگردد تا زیارت این بتخانه نکند و لوای ملکش اینجا بندند. (حدود العالم چ سید جلال الدین طهرانی ص 64). یاقوت در معجم البلدان آرد: کابل در اقلیم سوم است. طول آن از جانب مغرب صد درجه و عرض آن از جانب جنوب 28 درجه باشد. و اصطخری آرد: خلج صنفی از ترکانند که از دیرباز در سرزمین کابل که بین هند و نواحی سجستان در ظهر غوز است افتاده اند و آنان خداوندان نعمت اند و در لباس و زبان همانند ترکانند، و کابل ناحیه ای است و شهر بزرگ آن اوهند. و من با مردی از عقلای سیستان که شهرها و راه های آن ناحیت را گردش کرده بود ملاقات کردم و او از دیده های خود گفت کابل ولایتی است بزرگ میان هند و غزنه با مرغزارهای وسیع و نسبت آن به هند بیشتر است و این سخن نزد من درست آمد.
و اما گفتۀ ابن فقیه که کابل از ثغور طخارستان است از صواب دور نباشد و شاید طخارستان در مثلث شرقی آن ناحیت است.
ابن فقیه آرد: کابل از ثغور طخارستان و از شهرهای آن: واذان وخواش و خشک وجزه است و گوید: به کابل عود و نارگیل و زعفران و اهلیلج بود. چه آن سرزمین (در آب و هوا) با هند برابر است و خراج آن دو هزار هزار و پانصد هزار درهم بود و از کنیزکان دو هزار سر که بهای آنان ششصدهزار درهم بود. مسلمانان بروزگار بنی مروان بدآنجا غزو کردند و آن ناحیت بگشودند و مردم آن سرزمین مسلمانند. یاقوت گوید: اگر غیر ساحلی بود رواست.و عبیداﷲبن قیس الرقیات گفت:
و لقد غالنی شیب و کانت
فی شبیب مغیله و مغاله
غلبت امه علیه اباه
فهو کالکابلی اشبه خاله.
و قال فرعون بن عبدالرحمن یعرف بابن سلکه من بنی تمیم بن مر:
وددت مخافه الحجاج انی
به کابل فی است شیطان رجیم.
و قال الاعشی و سمی اهل کابل کابلا:
و لقد شربت الخمر تر -
کض حولنا ترک و کابل
کدم الذبیح غریبه
مما یعتق اهل بابل
باکرتها حولی ذووال
آکال من بکربن وائل.
(معجم البلدان).
مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: کابل نام پایتخت افغانستان کنونی است و در سمت شرقی ایران در ساحل نهری که به همین نام میخوانند به ارتفاع 1917 گز، در 800 هزارگزی مشرق هرات و 515 هزارگزی جنوب شرقی بلخ واقع است، در 34 درجه و سی دقیقۀ عرض شمالی و 66 درجه و 64 دقیقۀطول شرقی. جمعیتش بر 60000 تن بالغ گردد. این شهر در انتهای شرقی جلگه ای پهناور، بر زاویه ای که از پیچ و خم دو رشتۀ کوه بوجود آمده قرار دارد و محیط دایره اش بطول یک ساعت راه میرسید. سور قدیمی شهر ویران است، تنها پایه هایش جلوه ای دارند و از اینرو جلو شهر باز است و فقط در انتهای جنوب شرقی، یک قلعۀ داخلی محکم موسوم به ’بالاحصار’ وجود دارد ولی تپه های اطراف بر آن حاکمند، و این قلعۀ اندرونی، قصبۀ جداگانه ای است که کاخ حکومت و دوائر دولتی در آن واقعند. بازار و باغ و باغچه های خرم و قریب هزار خانه در بر دارد، و اصل شهر حاوی پنج هزار خانه باشد و در اطرافش محلات جدید چندی هم دیده میشود که یکی از آن محله ها مسکن ایرانیان و ترکمانانی میباشد که نادرشاه آنان را بدینجا کوچانیده است و به قزلباش شهرت دارند. شهر رابه محلات و محلات را بکویها تقسیم کرده اند و دروازه هادارند که شبها آن دروازه ها را می بندند کوچه هایش تنگ و تاریک است، زیباترین بناهای این شهر عبارت است ازبازار آن که ساختۀ علی مردان خان میباشد، و این مکان را هم بسال 1842 میلادی انگلستان بتوپ بسته بویرانه مبدل گردانیدند. شهر گرمابه های بسیار دارد و روی نهری که از میان شهر میگذرد چند پل دیده میشود. این محل یک نقطۀ مهم تجاری میان هندوستان و ترکستان و ایران است و در محل اجتماع چندین راه کاروان رو قرار گرفته و به همین جهت جنب و جوشی در بازارگانی آن محسوس است.
کابل از بلاد بسیار قدیمی دنیاست و در زمان اسکندر وجود داشته است. در آثار مورخان عهد اسکندر و در جغرافیای بطلمیوس از آن به نام ’قابوره’ و ’اورتوسپاته’ یاد شده. در شاهنامۀ فردوسی مکرر از کابل و کابلستان نام برده شده است. در دولت غزنویان شهر غزنه بتدریج اهمیت یافت و کابل عقب ماند. بابرشاه این شهر را مجدداً پایتخت قرار داد و به تعمیر و آرایش آن پرداخت. آرامگاه این پادشاه هم در همین شهر است و بعدها شهر قندهار مرکزیت یافت و اخیراً خانان حکومت حاضر کابل را مقر حکومت خود قرار دادند وقریب صد سال است که این شهر سمت مرکزیت کشور افغانستان را پیدا کرده است. (قاموس الاعلام ترکی).
لقب شهر کابل دارالملک و دارالسلطنه است.
راهنمای کابل
الف - جغرافیای شهر کابل:
منطقۀ کابل عبارت از مجموعه ای از وادیهای سرسبز و شاداب و پر نفوس است که ارتفاع آن از سطح دریا از هزار تا دو هزار گز (3300 تا 6500 فوت (پا)) تفاوت میکند. شهر کابل در میان این وادیهای حاصلخیز به عرض 34درجه و 30 دقیقۀ شمالی و طول 69 درجه و 18 دقیقۀ شرقی در دامنۀ کوه های ’آسمائی’ و ’شیردروازه’ به ارتفاع شش هزار فوت قرار گرفته است. در میان کوه آسمائی (6790 فوت) و شیر دروازه 7166 فوت) شهرکابل شکل مثلثی را گرفته که رأس آن بجانب غربی، جائی که دو کوه با هم بسیار نزدیک میشوند، قرار دارد. بین دو کوه گذرگاهی است که وادی چهاردهی (نوی کابل) را به کابل قدیم می پیوندد و رود خانه کابل از آن عبور میکند. در زمان قدیم اطراف شهر را حصار مستحکمی احاطه می کرد که بوسیلۀ هفت دروازه با خارج ارتباط داشت. تماشای این دیوار اهمیت تاریخی شهر را بخوبی مینمایاند. از قلۀ کوه منظرۀ با شکوه و شاداب وادی، باسلسلۀ کوه هائی که اطراف آن را احاطه کرده بنظر می آید. رود کابل از میان آن با پیچ و خم جالب توجه میگذرد. شهر کابل که در دو طرف این رودخانه بنا شده محیطی قریب 8 میل دارد و چون دو طرف آن محدود می شود طبعاً شهر به وسعت خود در طرف شمال و جنوب شرقی رودخانه افزوده است.
ب - آب و هوای کابل:
آب و هوای کابل تابع وضع عمومی کشور افغانستان است و چون این کشور تقریباً در وسط آسیاواقع است پس عرض و طول جغرافیائی و ارتفاع و امتدادکوه ها و دوری از دریا همه از عواملی بشمار میروند که در آب و هوای افغانستان تأثیر دارد.
با وضع جغرافیائی که افغانستان دارد مناطق مختلف آن آب و هوای متنوع دارد و کابل هرچند از دریابسیار دور و تابع آب و هوای بری است، معهذا توازن در فصول اربعۀ آن برقرار است و هر سه ماه تغییر فصل به صورت منظم پیدا میشود. فصل بهار از ماه حمل (مارچ، اپریل) آغاز میشود و تا پایان جوزا (می، جون) منظماً ادامه دارد. در این فصل میتوان آن را فصل نمو و انبساط خواند هوا عطرآگین و فضا دلکش میگردد و از حیث آب و هوا این سه ماه برازنده ترین و نشاطانگیزترین فصلهای کابل میباشد. از ماه سرطان (جون، جولای) تا آخرسنبله (اگست، سپتمبر) و موقع تابستان گرمترین ایام کابل بشمار میرود، اما گرما نه به اندازه ای است که خسته کننده باشد و مردم را از کار و فعالیت مانع گردد.در ماه میزان (سپتمبر و اکتبر) خزان آغاز می گردد و تا پایان ماه قوس (نومبر، دسمبر) ادامه دارد. خزان فصل برداشتن محصول و جمعآوری میوه است و کابل از این حیث در این فصل امتیاز فراوانی دارد و ارزانی در همین موقع میباشد. سه ماه اخیر سال، جدی (دسمبر، جنوری) ، دلو (جنوری - فبروری) و حوت (فبروری، مارچ) فصل زمستان کابل است که سرمای بسیار و نزول برف تا پایان آن ادامه مییابد.
ج - زراعت در کابل:
چون آب و هوای کابل و نواحی آن معتدل میباشد در زمستان تمام قسمت های آن از برف پوشیده میشود و در تابستان خرم است. باران کمتر میبارد و قسمت اعظم زراعت معمولاً آبی است. در خاک این منطقه آزوت و فسفور زیاد است، بنابراین اراضی کابل بسیار حاصلخیز است و برای پرورش و نمو انواع و اقسام غله و سبزیجات و میوه خاصّه در مناطق معتدله مستعد است. در اینجا بتذکر آنچه تعلق به کابل و نواحی آن دارد می پردازیم:
1- چهاردهی (گوشۀ غرب و جنوب غرب) شهرآرا و وزیرآباد و غیره (شمال و شمال غرب).
2- پغمان (گوشۀ شمال غرب).
3- ده سبز، تبخاک، شیوه کی و غیره (گوشۀ شمال شرق، شرق و جنوب شرق). غلات: گندم، جو، جواری، گل جو، ارزن و غیره.
انواع سبزی: لبلبو، شلغم، زردک، ترب، پیاز، گندنا، گشنیز، لوبیا، بادنجان سیاه و سرخ، تره، بادرنگ، کدو و غیره است. کابل از حیث باغداری نیز بسیار حاصلخیز است و انواع میوه های منطقۀ معتدله در آن پرورش می یابد.
میوه های سردرختی و زیردرختی معروف کابل عبارت است از:
سیب، تاک، آلو، آلوبالو، گیلاس، قیسی، آلوبخارا، شفتالو، بادام، چارمغز، انگور، خربوزه و تربوز، توت، توت زمینی و غیره.
دو قسم گندم در چهاردهی شهرت دارد: گندم لچک، گندم خاردار. در هر دو نوع چون مقدار آزوت زیاد است قوه غذائیۀ آن بسیار میباشد. چهاردهی بداشتن چنار عرعر شهرت دارد. عرعر یکی از محصولات عمده دهاقین چهاردهی است و چوب آن که محکم و بادوام است برای ساختمان های شهر کابل و نواحی چهاردهی بکار برده میشود، بعلاوه عرعر در خرمی وادی چهاردهی سهم بسزائی دارد.منطقۀ چهاردهی بسیار شاداب و اهالی آن زراعت پیشه میباشند. اراضی آن توسط جوی ’بهسود’ و جوی ’ختگوت’ آبیاری میشود، بعلاوه در آبیاری از کاریز نیز استفاده میکنند.
حد متوسط آب تحت الارضی در کابل 2 متر (6 فوت) است. سمت جنوب شرقی چهاردهی موسوم به چهار آسیاب است که وادی شاداب و حاصلخیز میباشد. هرچند زراعت آن مثل زراعت چهاردهی است اما حاصلخیزی آن بقدر چهاردهی نیست. در چهاردهی چنار عرعر و در چهار آسیاب باغهای اقسام انگور وفالیزکاری زیاد است. در چهاردهی بجز عرعر درختانی مانند اکاسی نیله چنار، سفیدار، بید، سنجد، نیز بخوبی میروید.
پغمان:
اگرچه زراعت غلات در پغمان انجام میگیرد اما بعضی جایهای آن مانند چهاردهی بواسطۀ سردی هوا و ارتفاع آن حاصل نمیدهد آب و هوای مرطوب آن بخصوص برای توسعۀ جنگل اهمیت دارد. درختان چارمغز و پنجه چنار که ریشه شان در اعماق زمین فرومیروددر زمین ریگزار پغمان بخوبی میروید.
منطقۀ سوم کابل یعنی ده سبز، تبخاک، شیوه کی و غیره که در سمت شمال شرق، شرق و جنوب شرقی کابل واقع شده، محصولات فراوان دارد. زمین ده سبز برای زراعت فالیز بسیار مستعد است و خربوزۀ آن شهرت تام دارد. باغ، نسبت بچهاردهی در آن کمتر دیده میشود. تبخاک نیز برای زرع غلات و فالیز خوبست و اراضی بسیار دارد، اما زمین این منطقه برای باغ متناسب نیست. شیوه کی و بینی حصار که متصل به کابل است دارای باغهای میوه و اراضی نسبهً حاصلخیز میباشد.
د - صنایع در کابل:
کابل قرنها پیش از مسیح مرکز مهم بازرگانی آسیای میانه بوده است و در عین حال مرکزمهم صنایع رایج وقت شمرده میشد، اما در اثر لشکرکشی ها و جنگها بصنایع کابل خسارات وارد شده است. و نیز در اثر تجارت و ورود اموال ماشینی بازار صنایع محلی کابل کساد شده است و در حالی که انتظار میرفت صنایع وطنی کاملا از بین برود حکومت نقشۀ صنعتی را ترتیب واهالی را تشویق و ترغیب نمود تا مؤسسات صنعتی را بوجود آورند، کارخانه هائی بر پا کردند و سکنه را تا اندازۀ ممکن از محصولات خارجی مستغنی ساختند. صنایع دستی و محلی کابل بدین قرار است:
آهنگری، کاردگری، حلبی سازی، میخچه گری، نعلبندی، مسگری، برنج کاری، ریخته گری، رویگری، زرگری، گلیت کاری، پتوبافی، ابریشم بافی، بافت منسوجات نخی، دباغت، پیزار، بوت موزه، چپلی دوزی، سراجی، خیاطی، کلاه دوزی، خامک دوزی، پخته دوزی، سیم دوزی، زردوزی، چرمه دوزی، چکنی دوزی، گل دوزی برجسته، پوستین دوزی، کاشی سازی، نجاری، خرّاطی. (صنایع غذایی مانند: نان پزی، کلچه پزی، شربت، مربا، ترشی، کنسرو، پنیرمسکه، قیماق و ماست سازی، قنادی و شکرریزی، شیرینی پزی) نقاشی مینیاتوری، رسامی، خطاطی، حکاکی، نقشه کشی، سوادکاری، میناکاری، عطرکشی، وعرق گیری، گل سازی، علاقه بندی، سنگتراشی، گچ ریزی، صحافی، رنگرزی، آئینه سازی، صابون پزی و غیره. و صنایع کوچک دیگر. این صنایع به علت تأثیری که در حیات اجتماعی دارد، رواج و خرید و فروش داشته و همه با قوت دست و بازو بوجود می آید.
ه - کابل برای سیاحان:
سیاحی که از طرف پیشاور به طرف کابل روان میشود همینکه از پل کم عرض و قدیمی ’بگرامی’ در سه میلی شهر کابل عبور کرد و دمی در باغ معروف آنجا که عمارت زیبای آن مشرف به رود خانه لوگر است توقف نماید گوئی به داخل کابل درآمده، باغ و عمارت آن که اکثر خالی بنظر میرسد برای مسافر خسته، راحت گاه خوبیست. در حرکت از بگرامی به طرف شهر کابل اولین چیزی که جلب نظر مینماید ’منارنجات’ است که مسافر هنوز بدان نرسیده، درطرف راست خود میدان وسیع و زمردین ’چمن حضوری’ را می بیند که در انتهای کلوب رادیو واقع است. منارنجات که بر چار راهی واقع شده است یادگار خاتمۀ اغتشاش سال 1308 شمسی 1929 م، و استقرار حکومت مرکزی از طرف نادرشاه است. سرک (خیابان و جاده) مقابل آن بداخل شهرکابل و بقسمت قدیمی آن متوجه است. جادۀ جنوبی به طرف ’بینی حصار’ که از باغهای قریب کابل و از آن سرکی به سمت لوگر، سرزمین غله خیز، کشیده شده است، ممتد میباشد. بعلاوه سرکی هم به طرف قبرستان عمومی شهر کابل ’شهدای صالحین’ کشیده شده که به طرف شمال این سرک، بالاحصار معروف (ارگ شاهی و مقر سلطنت کابل که چند سال قبل از طرف انگلیسها خراب شده) واقع است و فعلاً دانشکدۀ جنگ در آن قرار دارد. تپۀ زمرد با قلعۀ مستحکم و قدیمی آن هنوز جالب توجه میباشد سرک مشجر شمالی که از جلو آپارتمانهای چندی عبور میکند، در حالی که طرف راست آن نهر ’پل مستان’ و عقب آن ’چمن حضوری’ قرار گرفته، به ’تپۀ مرنجان’ منتهی میشود. جادۀ بزرگی بنام جادۀ میوند از قسمت وسط آپارتمانها آغاز میگردد که از شرق به غرب ممتد و یکی از جاده های تازه ساز است. در دو طرف آپارتمانها، مغازه های تجار و دکاکین بنا گردیده است. در خاتمۀ آپارتمانها مسجد بزرگ عیدگاه واقع است که در ایام مساعد بودن هوا در این نمازگاه بزرگ، نماز عید از طرف تمام مسلمانان شهر و اطراف آن، گزارده میشود. ازینجا که بگذریم در جلو پل محمودخان ’برج ساعت’ نظر سیاح را جلب مینماید. در این پل چهار سرک با هم می پیوندد، سرکی که سمت راست به کنار رودخانه امتداد یافته به طرف تنگ غار، و سرک مقابل او بین شفا خانه عسکری و کارته ولی (سمت راست) ووزارت جنگ (وزارت حربیه - سمت چپ) عبور میکند و به طرف میدان هوابازی کابل میرود. سرک سوم از جلو وزارت حربیه گذشته از دو طرف منار استقلال که یادگار ظفرمندی اردوی افغانی و تحصیل استقلال کشور است گشته، به ارگ یا مقر پادشاهی وصل میگردد. منار استقلال بسیار ساده و بی پیرایه است و همه ساله هفت شبانه روز جشن مجللی در اطراف آن برپا میگردد.
راه چهارم که سمت چپ رودخانه واقع است به سرپل خشتی که بازار معروف کابل است میرسد. گمرک کابل در همین راه و در جلو منار استقلال واقع شده است.
ارگ شاهی یا جایگاه سلطنتی که در حقیقت شهر کوچکی است با دیوارهای ضخیم و کنگره های مستحکم از دیگر قسمتهای شهر جدا میگردد. در داخل آن اقامتگاه شاه و خانوادۀ شاهی، دارالتحریر شاهانه و گارد شاهی قرار دارد و چون از ساختمانهای قرن نوزده است سابقاً در اطراف خود خندق بزرگی هم داشت که اکنون نشانی از آن نیست. از جلو دروازۀ ارگ شاهی سرک عریضی کشیده شده که شمالاً از جلو دارالشورای ملی (سابق) و مدخل قصر شاهی (دلگشا) گذشته به میدان طیاره و در جنوب به چهار راه بزرگی که سابق گنبد کوتوالی در آنجا وجود داشت و اکنون ’یادگار پشتونستان’ در آنجا بناشده است وصل گردیده، یک راه آن به طرف جنوب که سابق بازار ارگ و بازار کشمش فروشی نامیده میشد گذشته به پل خشتی و چوک ’جادۀ میوند’ و شهر قدیمی میرود. بازار ارگ که عبارت از یک رشته دکانهای کمانی دار، در دو طرف جادۀ تنگ ساخته شده بود اکنون بجای آن عمارات بزرگ و آپارتمانها بنا شده است و 20 سال قبل یکی از بازارهای با رونق کابل شمرده میشد. جادۀ بزرگی که دو طرف آن درختان سبز، زیبائی خاصی به آن داده است تا میدان سینما میرود و موسوم است به ’جادۀ ابن سینا’. به سمت راست این سرک، عمارات بانکها (بانک افغانستان و بانک ملی افغان) جوار هم قرار دارد که در حوالۀ برات و مبادلۀ اسعار برای مسافرین مهمترین نقطه است. از آن بالاتر عمارت کوچک ولی زیبای وزارت دربار قرار داد که مقابل آن بنای بزرگ دستگاه تلفن خودکار و هتل کابل (از طرف شرکت هتلها اداره میشود) واقع است. میدان سینما که در گوشۀ شمال غربی آن عمارت سینمای کابل واقع است، به سمت غرب میدان عمارت زیبای وزارت فرهنگ و به طرف جنوب آن بازار شاهی با دکانها و مغازه های موزون قرار دارد. جاده ای که از بغل سینما عبور میکند از جلو وزارت فرهنگ میگذرد. این وزارت خانه در باغ بسیار معروف کابل موسوم به ’بستان سرای’ که باغ خاصۀ اعلیحضرت امیرعبدالرحمن خان مرحوم و سالن مخصوص شاهی موسوم به قصر زرنگار و مقبرۀ خود اعلیحضرت امیرعبدالرحمن خان هم در آن باغ است، قرار دارد. قصر زرنگار که چندی پیش مقرّ وزارت امور خارجۀ افغانستان و امضای اولین معاهدۀ افغانستان و انگلستان و برسمیت شناختن استقلال افغانستان در آن بوقوع پیوسته است، فعلاً قرائت خانه وزارت فرهنگ است و این باغ که در هر فصل سال طراوت و شادابی مخصوصی دارد از باغهای بسیار زیبای کابل بوده که اکنون در اثر کثرت آبادیهای اداری وزارت فرهنگ از وسعت آن کاسته شده و منظرۀ طبیعی خود را از دست داده است. مقابل وزارت معارف دبیرستان استقلال جا دارد. از آن گذشته به چارراهی ده افغانان و تجارتخانه های بزرگ میرسیم. سرک روبرو ما رابه شهر نو میرساند و بجنوب شرقی چارراهی، باغ معروف ’گلستان سرای’ که سابقاً محل تجمع وزارت خانه ها بود (و حالا مدرسه دخترانه ای بنام زرغونه لیسه در آن جای دارد) واقع است و در سمت چپ این سرک مرکز حکمران شهر یعنی والی کابل و محاکم عدلیه و ژاندارمری کابل میباشد. از این سرک گذشته به میدان وسیع میرسیم از آنجا میتوانیم خود را به شهر نو که عبارت از یک سلسله خانه های جدیدالبناست و در میان چار دیواری های بلند کوچه های نسبتاً تنگ واقع شده برسانیم. به طرف جنوب سرک عمومی که بسوی شمال مغرب میرود ادارۀ مستقل قبایل و مدرسه دخترانه بنام ’ملالی لیسه’ است که مقابل آن عمارت وزارت داخله و از آن گذشته به ’شهرآرا’ و ’برکی’ میرسیم که در اینجا سرک بدو حصه تقسیم و حصۀ روبرو ما را به باغ نسوان و مرستون - مکتب ژاندارمه و پولیس - قرغه و پغمان میرساند. حصۀ دوم به طرف راست، دور خورده، به سفارت انگلستان و ده کپک و به کوتل خیرخانه میرود، از اینجا اگر بعقب بسوی چارراهی ’ده افغانان’ که سابقاً محل تجمع وزارت خانه ها و حالا مدرسه دخترانه میباشد برگردیم، سرک دیگری که به طرف شمال میرود از جلو پانوحای (یعنی فروشگاه مطبوعات) ، سفارت کبرای پاکستان، وزارت امور خارجه صدارت عظمی، لیسه غازی (حالا وزارت عدلیه) ، سفارت کبرای دولت فرانسه، مطبعۀ دولتی (طرف راست) ، سفارت کبرای ترکیه گذشته، به میدان طیاره می پیوندد که چندین راه کوچک هم از این جاده منفک و به شهرنو امتداد یافته است. از این راه میتوان به وکاله التجاری هند در کابل، سفارت ایران و وزارت مختاری دولت پادشاهی مصر و سفارت کبرای هندوستان رسید.
برگردیم به میدان سینما و بازار شاهی که جدیدترین دکانهای کابل در آن واقعاست و تا پل باغ عمومی که پل سادۀ آهنی است امتدادیافته. چاپخانه ها، مغازه ها، سلمانیها، خیاطیها را بیشتر در این جا میتوان یافت. عمارت دوا خانه مرکزی ومؤسسۀ دندانسازی هم در آخر این جاده واقع است. درمیدان پل باغ عمومی (که سابقاً استاسیون موتورهای سرویس و گاریها بود) همه وقت عدّه ای بسیار در تردد هستند. مقابل طرف جنوب، عمارت وزارت صحیه، بنای بلدیه، دائرۀ نشریات رادیو و ریاست پوهنتون کابل و به طرف شرق آن وزارت مخابرات دیده میشود. رود خانه کابل که با جریان غیرمنتظم از میان کابل عبور میکند شهر را فی الواقع به دو حصۀ نو و قدیمی تقسیم مینماید. قسمت جنوب را میتوان قسمت کهنۀ شهر خواند که جادۀ میوند هم در همین قسمت احداث گردیده است، و حصۀ شمال راقسمت جدید آن. به هرحال شهر کابل کلکسیون اضداد محتوی زندگانیهای مختلف قدیم و جدید و متوسط است. به هردو طرف رود خانه کابل بازارهائی کشیده شده که طرف شرق بداخلۀ شهر و طرف غرب بجانب (نوی کابل) میرسد. از پل باغ عمومی هر دو سرک کنار دریا ما را به بازار سرپل میرساند. سرک شمالی و جنوبی خط رودخانه را تعقیب و با خم و پیچ آن خم و پیچ مییابد. جادۀ جنوب تا بازار سر پل عبارت از یک سلسله آپارتمانهای جدید است. اما سرک شمالی آن را با وجودی که آپارتمانهای جدیدالشکل فراگرفته از چندسال قبل چندان خوش آیند بنظر نمیرسد اما کثرت خریداران و دکانهای خرد و بزرگ آن جالب توجه است. معاینه خانه عمومی در عمارتهای دو مرتبه و ناظر به رودخانه قرار دارد در همین جاده قالی فروشها به تجارت اشتغال دارند. در عقب این جاده بازار تنگ و کهنه خیابان قرار دارد که دکانهای تنگ و تاریک آن نشان میدهد رونق آن در شکست است. در این بازار، چینی فروشی، بوت دوزی، بزازی و غیره و در قسمت آخر بازار که موسوم به کشمش فروشی است دکانهای فروش میوه وجوددارد که میوه ها به صورت خشک و یا تر در دکانها عرضه و از این دکانها سائر دکانداران شهر میوه میگیرند ومیتوان بازار مذکور را بازار میوه فروشی نامید. بازار کشمش فروشی که به جادۀ کنار لب دریا منتهی و به بازار سرپل ملحق میشود بازاری است تنگ، پائین تر از آن پاافزاردوزان و بنیه گران و چای و قندفروشان اند. سرای تجارتی و معروف ’زرداد’ در همین بازار است و در هروقت ازدحام عبور و مرور اهالی مخصوصاً هنگام عصر و صبح بحدی است که رفت و آمد را برای عابرین مشکل میسازد. مسجد بزرگ و معروف این شهر موسوم به مسجد پل خشتی در همین جا واقع است که زبانزد خاص و عام است. در پایان این بازار تنگ که آن را گلوی شهر میتوان خواندبه میدانی کم وسعت (که سرچوک مینامند) میرسیم که از آن قسمتی باقی مانده و بیشتر آن خراب و آپارتمانهای جدید سه مرتبه بجای آن تعمیر گردیده است. این میدان تقریباً شکل مثلث دارد. در رأس شمالی آن سرای تجارتی محمد قومی و در رأس شرقی آن راه چارچتۀ معروف کابل است. در بین رأس جنوب و جنوب شرقی بازار عطاری واقع شده است. این راه به مندوی آرد و برنج و بعداً به شوربازار میرسد (ولی حالا اثری از آن مندوی نیست) ’چارچتۀ کابل’ که از بازارهای قدیمی و مشتمل بر دکانهای کوچک پرمتاع است که بعد از هر چوک به یک چوک دیگری منتهی میشود، دکانداران آن، بزاز، زرگر، کلاه دوز و غیره اند. در چوک سوم که از دیگران کلانتر و وسیعتر است دو رسته دکانهای دیگر ساخته شده که در آنها اشیای کهنه و مستعمل را به فروش میرسانند و معروف به کهنه فروشی است و این رسته ها را به سه بازار قسمت کرده اند.عقب دکانهای کهنه فروشی بازار پوستین دوزی است که تجار پوستین به انواع و اقسام پوستین مشغول داد و ستد هستند. مقابل این بازار آئینه فروشی است که در آن انواع آئینه ها و شیشه ها فروخته میشود. پس از آن بازار مسگران شروع می شود. و در وسط این دو بازار، سرای های تجارتی و دکانهای سمساری است که جلب توجه میکند و از این جا که بگذریم به بازارهای مسگری، چارسوق، ریکاخانه، سراجی، آهنگری، خرده فروشی، تخته پل، شوربازار و کتاب فروشی میرسیم. این بازارها راه عبور و مرور عمومی و بعد از یک دورۀ بیضوی شکل دوباره به ’تیلی گذر’ وسرچوک میپیوندد.
اکثر این بازارهای قدیمی که از آنها نام برده شد بنا بر احداث جادۀ میوند و فراخ ساختن ’بازار پل خشتی’ بعضی بکلی و بعضی دیگر جزءً از بین رفته اند و در عوض دکانهای جدید وآپارتمانها بنا گردیده است.
بازار چارچتۀمشهور کابل از آثار علیمردان خان، صوبه دار کابلی است که در عهد شاه جهان بنا گردیده.
در این اواخر از طرف بلدیۀ شهر، چته های آن برداشته شده است. شوربازار، بازار بسیار قدیمی کابل و مسجد علیا که سابقاً به مسجد اورنک زیب شهرت داشت و اورنگ زیب پادشاه مقتدر مغولی هند آن را با مسجد گذری واقع در بازار سراجی بنا کرده، نیز در همین بازار است. شوربازار ازتخته پل، با بالاحصار (قلعۀ شاهی سابق) وصل و بواسطۀ ازدحام و گرمی سود و سودا، این نام را بخود گرفته بود. تخته پل که شوربازار را با بالاحصار وصل میکرد جسری بود که در هنگام ضرورت برداشته و قلعۀ شاهی بالاحصار در هنگام خطر در بین خندق پهناور اطراف قرار گرفته از دستبرد محفوظ میماند ولی حالا آن بازار تقریباًوضع متروکی را بخود گرفته است. بازار کفش دوزی که دروسط شوربازار قرار داشت (حالا بجز نام و نشانی از آن باقی نمانده) مرکز عمده تهیۀ کفش های ساخت کابل بود که به ارمغان به بازارهای هندوستان میرفت. از پل باغ عمومی به طرف غرب نیز به هر دو طرف رودخانه، سرک کشیده شده که در سمت شمال عموماً تجارتخانه ها و دکانهای خیاطان و در سمت جنوب ’لیسۀ حبیبه’ و دکانهای کلاه دوزان و خیاطان است. لیسۀ حبیبه یکی از مکاتب متوسطۀ قدیمی شهر و از مکاتب جدید است.
در پایان هر دو بازار مسجد زیبای ’شاه دو شمشیره’ علیه الرحمه با منارهای بلند و وضع مقبول خود به نظر میرسد که به طرف راست آن یعنی شمالی، سرک زیارتگاه شاه دو شمشیره و عقب زیارت گاه، فاکولتۀ حقوق، پشتنی، بانک بازرگانی و مقر ریاست ’دباختر آژانس’ واقع است و جادۀ باریکی که از جنب آن به طرف کوه آسمائی میرود ما را به نخاس سابق و بالاکوه ’ده افغانان’ رهبری میکند.
در انجام سرک جنوبی، سفارت کبرای دولت جمهوری اتحادیۀ شوروی، در بین باغ معروف جهان آرا که از باغهای تاریخی کابل است جا دارد. جاده ای که از پهلوی سفارت شوروی و رودخانه میگذرد به سینمای پامیر که در قسمت اول جادۀ میوند واقع است میرسد و از آنجابکوچه های چند اول و گذرگاه میرود.
اما سرک شمالی آن بعد از زیارت گاه شاه دو شمشیره از جلو ’لیسۀ نجات’ (به طرف جنوب) ، مکتب میکانیکی و شرکت سرویس (به طرف شمال) گذشته بماشینخانه (که آلات حربی در آن ساخته می شود) میرسد در عقب آن کار خانه پشمینه بافی کابل قرار دارد، و مقابل آن یعنی (به طرف چپ) شفا خانه بلدی معروف به شفا خانه ابن سینا واقع است. این جاده معروف به جادۀ سپه سالار است که در انتهای آن عمارت منفردی که از دو طرف آن سرک میگذرد، در وسط راه قد علم مینماید. عمارت مذکور سابقاً مخصوص کتاب خانه ریاست مطبوعات بوده و در عقب آن پل سنگی موسوم به پل (هارتن) ساخته شده که مسافر را به طرف گذرگاه و باغ معروف بابرشاه رهبری میکند. سرک دیگری که از مقابل عمارت مذکور میگذرد به طرف راست آن عمارت جدیدی سره میاشت (هلال احمر) بنا گردیده است.
بعد از آن به ده مزنگ و ’کارتۀ 4’ که محلۀ چهارم شهر نوی کابل است میرسد. این سرک در حالی که از پهلوی منار یادگار (علم و جهل) و ادارۀ شرکت سهامی حمل و نقل و محبس عمومی میگذرد از دو طرف، منار یادگار (عبدالوکیل خان شهید) را دربرگرفته از آنجا رو به طرف جنوب از جوار کارخانه بزرگ حجاری و نجاری گذشته بقصر بزرگ و معروف ’دارالامان’ که فعلاً مرکز وزارت خانه های کابل و پارلمان اعیان و باغ عالیشانی است، به خط مستقیم میرود و در اینجا وزارت اقتصاد ملی، وزارت فوائد عامه، وزارت مالیه و مهمان خانه دولتی، موزۀ کابل و کار خانه گوگردسازی ساخته شده است.
سرک مقابل منار و یادگار عبدالوکیل خان، یعنی سرک غربی، از بین بازار دهمزنگ عبور و از جلو استاسیون برق، شیرشامینه، دیپوی ادویه، و لیسۀ دارالمعلمین، لیسۀ ابن سینا ’میرویس میدان’ گذشته راهی به طرف قندهار و راهی به طرف پغمان میرود و از آن راهی، به طرف فاکولتۀ طب، شفا خانه علی آباد، شفا خانه عقلی و عصبی، وزارت زراعت و تربیه خانه حیوانات و سیلوی مرکزی جدا میشود. چون از عمارت مخصوص کتاب خانه سابق مطبوعات به بالا رویم به جائی میرسیم که از طرف شمال، دنبالۀ کوه آسمائی و از جنوب دنبالۀ کوه شیر دروازه، با دیوارهای مارپیچ گلی که بر بالای آن به صورت حیرت آوری ساخته شده و باروی دیوار شهر را تشکیل میدهد، بهم بسیار نزدیک میشوند. تماشای این دیوارها و استحکام آن یک بار انسان را به ازمنۀ بسیار قدیم برده کابل را در برابر هجوم حمله آوران نشان میدهد. بعلاوه لین دوانی (سیمکشی) برق بالای کوه های مذکور که تازه از طرف بلدیۀ شهر و شرکت تنویرات (برق) بعمل آمده است شامگاهان الی الصباح، چراغهای روشن آن بر قشنگی طبیعی شهر افزوده مسافرین را که از راه هوا به کابل می آیند پذیرائی و راهنمایی مینماید. رود خانه کابل از بین این تنگی میگذرد و دیوارهای کوه از هر دو طرف تا پایان دامنه هنوز استوار است. قسمت های پائین آن در اثر مرور زمان از بین رفته است، از جملۀ آنها هفت دروازۀ کابل است. دو دروازه که عبارت از دروازۀ ’دهمزنگ’ و دروازه گذرگاه باشد در همین منطقه و دروازۀ دهمزنگ به طرف شمال رودخانه زیر پوزۀ کوه آسمائی، و دروازه گذرگاه به طرف جنوب وزیرپوزۀ کوه شیردروازه واقع بوده است وقتی از این تنگنا بگذریم وادی خرم و سرسبز چهاردهی در بین یک دائرۀ دیوارهای طبیعی کوه ها جلوه گر میشود. این وادی که بعرض 8 میل و طول 12 میل است بقدری سرسبز و شاداب است که باغ و غیر باغ را نمیتوان تشخیص داد، و میتوان همه آن را یک قطعه باغ بسیار بزرگ خواند، در گوشۀ شمال شرقی این وادی شاداب، باغ بابر شاه و در شرق، باغ معروف چهل ستون و در جنوب شرقی باغهای معروف و خوش آب و هوای گلباغ وجود دارد در وسط، قصر معظم نوی کابل و در عقب آن بفاصله تقریباً دو کیلومتر قصر بلندپایه ای که بر تپۀ ’تاج بیگ’ ناظر این وادی شاداب و خرم است بنا شده است در پای قصر بزرگ مؤسسات دولتی دیگری هست و از آنجمله موزۀ کابل که برای سیاحان خارجی قابل تماشا میباشد. ’نوی کابل’ در همین وادی شاداب واقع است که محلۀ چهارم (کارته 4) آن آباد و بقیۀ آن نیز زیر نقشه و تعمیر و در شرف آباد شدن است.
و - مؤسسات فرهنگ کابل:
کابل چون مرکز افغانستان است لذا بیشتر مؤسسات فرهنگی مملکت در آن موجود است و ما ذیلاً بشرح آن می پردازیم.
1- یونیورستی کابل (پوهنتون) : سرزمین افغانستان زادگاه دانشمندان و شعرای بسیار بوده است اما در قرون اخیر نظر به بحرانهای سیاسی، علم و معرفت در این مملکت رو به ضعف گذاشت ولی از پنجاه و چند سال به این طرف اساس معارف با اصول جدید و سیستماتیک آغاز یافته، مکاتب ابتدائی برای تعلیم اجباری در هر طرف مملکت تأسیس شده و سپس مکاتب رشدی و اعدادی بوجود آمد تا اینکه بنیۀ تعلیمی و فارغ التحصیلان اعدادی بجائی رسید که لازم شد شعبه ای از تحصیلات عالیه باز شود.
سپس در سال 1311 ه.ق. / 1931 میلادی (عصر نادرشاهی) نخستین پایۀ یونیورستی کابل نهاده شد و فاکولتۀ طبی کابل تأسیس گردید. در سال 1317 هجری قمری / 1938 میلادی (یعنی در عصر اعلیحضرت المتوکل علی اﷲ محمدظاهرشاه) فاکولته حقوق و علوم سیاسی و در سنۀ 1322 هجری قمری / 1943 میلادی فاکولتۀ سیانس و در سال 1323 هجری قمری / 1944 میلادی فاکولتۀ ادبیات تأسیس گردید. وجود این فاکولته ها سبب شد که دولت افغانستان قدم بزرگتری بردارد و بنیاد یونیورستی کابل را بگذارد. بدین قرار در سال 1325 هجری قمری / 1945 میلادی محفل بزرگی برای تأسیس یونیورستی کابل منعقد شد. بر طبق اصولنامه که دارد این یونیورستی (پوهنتون) ، دارای فاکولته های (پوهنجی) ذیل میباشد:
1- فاکولتۀ سیانس (دانشکدۀ علوم).
2- فاکولتۀ ادبیات
3- فاکولتۀ طب و شعب و فروع آن
4- فاکولتۀ حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی، سپس فاکولتۀ دواسازی و فاکولتۀ شرعیات یکی بعد از دیگری بوجود آمد. علاوه برآن، مؤسسات فرهنگی و مسلکی ذیل هم در دائرۀ یونیورستی کابل موجود است:
1- دارالمعلمین عالی
2- مدارس صنایع نفیسه
3- دارالعلوم عربیه.
ممکن است یونیورستی کابل عندالاقتضاء مدارس و شعبات مسلکی دیگری هم دائر کند. یونیورستی کابل دارای شخصیت حقوقی است و نمایندگی آن بعهدۀ رئیس پوهنتون است و از لحاظ اداری و مالی مستقل و فعلا ’مستقیماً’ نزد وزیر معارف مسئول است.
2- یونیورستی حربی (حربی پوهنتون) (دانشگاه جنگ) یونیورستی حربی برای تحصیلات عالی حربی و شقوق مختلفۀ حربی در بالاحصار کابل تأسیس شده است که شاگردان در آن بعد از طی دورۀ لیسۀ حربی بتحصیل عالی حربی، اشتغال مینمایند هرچند تمام شعبات آن هنوز تکمیل نشده اما در تربیت اردوی افغانستان و پیشرفت فنون عسکری نقش بزرگی دارد.فارغ التحصیلان این پوهنتون از چندین سال است که به کار مشغولند.
3- دولت افغانستان برای ترویج و ترقی علوم و تربیت افراد مملکت تنها به وزارت معارف و تحصیلات سیستماتیک اکتفا نکرده ادارۀ مطبوعات را تأسیس نمود تا جمعیت موجوده را زیر تأثیر و تبلیغ و علم و دانش قرار دهد. این اداره از سال 1318 شروع به کار نمود. شعبات عمده آن عبارت است:
الف - نشریات: مدیریت عمومی نشرات، ناظر و کنترل جمیع نشرات کشور است تادر پیشرفت و ترقی ذهنی افراد مملکت مفید و ممد باشد. جرائد و مجلات را در امور مربوطه معاونت میکند و موجب سهولت ارتباط آنها با جرائد و مجلات خارجی میگردد.تهیه چاپ و نشر کتب مفید حیاتی از طرف دولت به دست این شعبه است. انعقاد کنفرانسها و خطابه ها در مجامع عام و مراقبت و کنترل مبارزه با بیسوادی و تأسیس دوره های مبارزه با بیسوادی از وظائف عمده ادارۀ مطبوعات شمرده میشود. بعلاوه این موسسه برای معرفی افغانستان در خارج وظیفۀ بزرگ دیگری بدوش دارد و بدان مشغول است. امتیاز تأسیس و نشر اخبار و مجلات از این شعبه داده میشود.
ب - پشتوتولنه: این مؤسسه که در حقیقت انجمن ادبی کابل است شعبه ای از اکادمی افغان میباشد.
(مؤسسات پشتوتولنه - انجمن تاریخ و آریانا دائره المعارف که از بدو تأسیس تا ابتدای سال جاری مربوط بادارۀ مستقل مطبوعات بود نظر به تشکیلات جدید مربوط بوزارت معارف گردید و کماکان فعالیت دارد).
وظیفۀ این مؤسسات احیا و ترویج و تعمیم زبان پشتو، جمع لغات و آثار و اشعار و مراقبت دوره های زبان پشتو است. این مؤسسه از روز تأسیس تا کنون در این وظیفه جدیت زیاد نموده، کتب و رسایل و کتب لغت و غیره نشر نموده است. مجلۀ کابل که قبلا بزبان فارسی و پشتو نشر میشد فعلا از طرف این مؤسسه بزبان پشتو انتشار می یابد.
شعبه ای از این مؤسسه مشغول جمعآوری لغات و اصطلاحات زبانهای محلی افغانستان مانند پشه ای، نورستانی و غیره است. سالنامۀ کابل که از سال 1311 تاکنون مرتباً حاوی یک سلسله معلومات مفید درخصوص افغانستان میباشد ازخدمات برجستۀ این مؤسسه شمرده میشود.
اکنون سالنامۀ کابل از طرف مدیریت عمومی نشریات ادارۀ مستقل مطبوعات نشر میشود.
ه - کتابخانه ها:
ادارۀ مطبوعات علاوه بر سایر نشریات و خدمات، به تأسیس یک کتاب خانه منظم نیز پرداخته که قرائت خانه آن همه روزه برای استفاده کنندگان باز است. گرچه این کتابخانه هنوز ابتدائی است ولی چندین هزار جلد کتاب بزبانهای مختلف و علوم متنوع دارد. همچنین کتاب خانه وزارت معارف که ذخائر بیشتری دارد مرجع اهل علم و تتبع شمرده میشود. این دو کتابخانه علاوه بر کتابخانه های مکاتب و دانشکده ها است چه آن کتابخانه ها بیشتر مخصوص دانشکده ها و مکاتب است.
و - رادیو کابل:
در کابل فعلا یکدستگاه موج متوسط بقوه 20 کیلو وات موجود است که از طرف ادارۀ مطبوعات اداره میشود. مقصد عمده این مؤسسه، نشر مسائل ضروریه و عام المنفعه و هدف آن بالا بردن سطح معلومات عوام است. برنامۀ نشریاتی آن: معلومات تاریخی و جغرافیایی، زراعت، تجارت و صنعت، امور جاریۀ کشور، خبرهای جهان، تفسیر جریانات سیاسی عالم و اجرای موزیک وطنی و خارجی است. دستگاه های صوت پراکنی آن در مراکز عمده ولایات موجود و توسط لودسپیکرها در اطراف و اکناف مملکت، نشریات آن پخش میشود. استودیوی آن در مرکز شهر و مقابل پل باغ عمومی است. ولی برودکاستنگ هوس (پخش صوت) آن در ’یکه توت’ میباشد. مردم افغانستان علاقۀ زیاد به شنیدن نشریات این مؤسسه دارند و هم در نظر است دستگاه های قوی تری از موج متوسط و موج کوتاه بکار انداخته شود و بتواند صدای خود را تا دورترین نقاط جهان برساند. قسمت تکنیکی رادیوی کابل در این اواخر مربوطبوزارت مخابرات گردیده و شق نشراتی آن به صورت مؤسسه ای درآمده است که از طرف ادارۀ مطبوعات حمایت میشود.
ز - موزۀ کابل:
رسماً در سال 1297 در باغ بالا تأسیس شد و امروز در دارالامان در نزدیکی قصر بزرگ وزارت خانه ها عمارت معین دو مرتبه دارد. وزارت معارف عملاً موزه را به دو حصۀ اتنوگرافی و باستان شناسی، تقسیم کرده است. موزۀ کابل از نقطۀ نظر علمای باستان شناسی یکی از موزه های مهم و قابل توجه آسیا است که مخصوصاً آثار و مجسمه های گریکوبودیک (یونانی - بودایی) ، آن را در دنیا ممتاز ساخته است. حفریاتی که در این سالهای اخیر توسط هیئت فرانسوی شده است سرمایۀ معنوی موزۀ کابل را زیادتر کرده است. از حفریات هده، بگرام، فندقستان، سرخ کوتل و دیگر نقاط مملکت آثاری به دست آمده که ذخیرۀ آثار قبل از اسلام موزۀ کابل را وسعت داده و این آثار جلب توجه سیاحان و مدققان خارجی را که به افغانستان آمده اند کرده است آثار اسلامی موزۀ کابل نیز از حیث قیمت و اهمیت مخصوصاً در شق صنایع ظریفه (خطاطی - رسامی - تزئینات) وسکه ها و آلات و ادوات فلزی قابل اعتنا است.
کتاب خانه زیبای آن دارای کتب خطی است که بعضاً منحصربفرد میباشد.
ح - مؤسسه انجمن خیریۀ نسوان:
برای زنان افغانی در کابل مؤسسۀ نسوان تشکیل شده که شعبات مختلف، از قبیل دوره های تحصیلی دوخت، زبان و پرستاری و غیره در آن تأسیس گردیده، بانوان به صورت مجانی و با تأدیه حق عضویت، عضو آن شناخته شده اند. هدف اصلی آن آشنا گردانیدن نسوان است بوظائف حقیقی و زندگی نوین عصری و ترتیب منزل و بچه داری و غیره. روزبروز کار این مؤسسه در ترقی است. ممکن است با پیشرفت و ترقی این مؤسسه شعبات آن در شهرهای دیگر افغانستان نیز دائر گردد.
ط - مؤسسۀ روزنتون (حمایت اطفال) : مؤسسۀ حمایت اطفال افغانی در افغانستان از زمان سلطنت امیر حبیب اﷲ خان تأسیس گردیده است. که بنام (یتیم خانه) یاد میشد در عصر امان اﷲ خان مؤسسۀ مذکور تعطیل شد و دوباره در زمان سلطنت نادرشاه این مؤسسه بنام (دارالایتام) افتتاح گردید و عده ای از اطفال بی بضاعت و یتیم را که از طرف حکومت اداره میشدند در مؤسسۀ مذکور جمع و به تعلیم و تربیت آنان در داخل مؤسسه پرداختند. چون به مقتضای وقت که باید مؤسسۀ مذکور به صورت جدید درآید، در جوزای 1327 حکومت افغانستان مؤسسۀ مذکور را بنام (روزنتون) افتتاح کرد و شعبات داخلی آن را وسعت کافی بخشید.
ی - مؤسسۀ خیریۀ کودکستان (وروکتون) : اگرچه مؤسسۀ کودکستان جزء مؤسسۀ حمایت اطفال (روزنتون) میباشد اما بواسطۀ آنکه فعلا در مرکز سلطنت، مؤسسۀ کودکستان افتتاح گردیده، عده ای از اطفال را که سنشان بین دو و هفت سا
لغت نامه دهخدا
(بُ دَ رَ)
نهر کابل، نام نهری است در افغانستان در حدود صد هزارگزی مغرب کابل، از دامنه های ’کوه بابا’ سرچشمه گرفته اول بنام ’جوی شیر’ بسوی مشرق روان گردد و پس از عبور از میان شهر به نهر ’لوکار’متصل و بسیار بزرگ شود. سپس دشت حاصلخیز و زیبای کابل را سیراب نماید و آنگاه به نهر ’باران’ که از دو نهر ’بندشیر’ و ’کوربند’ بوجود آمده، از طرف شمال و دامنه های ’هندوکوه’ جاری میشود، می پیوندد و وارد دره های کوهها میگردد و آنگاه در دشت دیگری ظاهر شود و از طرف راست به سرخ رود و از سوی چپ بچند نهر جاری از ’کافرستان’ بخصوص به نهر ’خونار’ متصل شود و از برابر ’جلال آباد’ جاری گردد و سرانجام از ’بغاز خیبر’ گذشته از حدود هند تجاوز نماید و با نهر ’سوات’ که ازطرف شمال جاری میشود متحد گردد و بچند شعبه منقسم گشته از حدّ پیشاور میگذرد و روبروی شهر ’آتوک’ وارد ’سند’ شود. طول مجرای نهر کابل بر 500 هزار گز بالغ گردد و حوضه اش از طرف شمال به ’هندوکوه’ و از جهت جنوب به ’سفیدکوه’ محدود میشود، قسمت غربیش دامنه های مرتفع و قسمت شرقیش دشتهای پست است. مجرایش بسیار عریض و جریانش بسیار تند میباشد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
مفتولهای فلزی لفاف دار و سیمهای زیرزمینی و زیردریائی که برای برق و تلگراف و تلفن بکار دارند،
- کابل تلفن، سیم زیرزمینی مخصوص تلفن
لغت نامه دهخدا
(بَ)
اقلیمی است از اقالیم افریقائی واقع بین تونس و سوسه. (معجم البلدان). موضعی است بافریقیه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ بِ)
جمع واژۀ سنبله. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به سنبل و سنبله شود
لغت نامه دهخدا
(کُ بِ)
کنبث. درشت و درترنجیده و زفت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کُ اِ)
نام جایی و مقامی است و در آنجا کوهی است که گودرز سرلشکر کیخسرو آنجا فرودآمده بود و در آنجا بیژن، دو سه برادر پیران را به چند مصاف کشت بعد از آن ده پهلوان دیگر از تورانیان بر دست ده ایرانی کشته شدند و هم در آن روز گودرز پیران را در بالای کوه به قتل آورد و این جنگ را جنگ دوازده رخ گویند لیکن به یازده رخ شهرت دارد و معرب آن جنابد باشد. (برهان). نام شهری است در خراسان و کوه منسوب بدان شهر را نیز گویند و آن در اصل لغت گون آباد بود و گون به ترکی آفتاب را گویند و در قدیم الایام در آن محل فیمابین سپاه ایران و توران رزمی عظیم اتفاق افتاده جماعتی از دو سوی کشته شدند و بر آن مقرر شد که گودرز و پیران و ده مرد دیگر که کفو باشند با یکدیگر رزم آزمایند تا کار نیکو شود و باقی سپاه از جنگ آسوده باشند و چنین کردند همه پهلوانان ایران بر اقران و اکفای خویش غالب و مظفر شدندو پیران سپه سالار افراسیاب نیز به دست گودرز کشته شدو این رزم را یازده رخ نام است و مقام ایرانیان کوه کنابد و محل تورانیان دشت ریبد بود. و کنابد را معرب کرده اند جنابد گویند و در آن ولایت دو قریه است یکی والوئی و دیگری را نموئی گویند و در قریۀ نموئی نارونی است از غرائب اشجار عالم که... و کنابد قریب به بلاد تون و طبس است و در کاف فارسی نوشتن اصح است زیرا که مخفف گون آباد است. (انجمن آرا) (آنندراج). صحیح گنابد، گناباد است که ناحیتی است در جنوب خراسان مرکب از 18 دیه و مرکز آن جویمند است. (حاشیه برهان قاطع چ معین) :
بیامد چو پیش کنابد رسید
بدان دامن کوه لشکر کشید.
فردوسی.
یکی سوی کوه کنابد برفت
یکی سوی ریبد خرامید تفت.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 5 ص 1223).
ز کوه اندر آورد لشکر گروه
به هامون سپاه از پس و پشت کوه
چو پیران سپاه از کنابد براند
بروز اندرون روشنائی نماند.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 5 ص 1155).
ز ریبد زمین تا کنابد سپاه
در و دشت از ایشان کبود و سیاه.
فردوسی (شاهنامه ایضاً).
سپاهش به کوه کنابدشود
به جنگ اندرون دست ما بد شود.
فردوسی (شاهنامه ایضاً ص 1170).
و رجوع به گناباد شود
لغت نامه دهخدا
(کُ بِ)
وجه کنابد، روی زشت. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کُ بِ)
قبیح. (اقرب الموارد). رجل کنابذ، مرد درشت و زشت سطبرروی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ بِ)
جمع واژۀ کنبوش: کان دلالایبیع الکنابش. (دزی ج 2 ص 492). و رجوع به کنبوش در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ بِ)
جمع واژۀ قنبل. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قنبل شود، جمع واژۀ قنبله. رجوع به قنبل و قنبله شود، جمع واژۀ قنبله. (اقرب الموارد). رجوع به قنبله شود
لغت نامه دهخدا
(عَ بِ)
جمع واژۀ عنابل. رجوع به عنابل شود
لغت نامه دهخدا
(عُ بِ)
زه درشت سطبر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). وتر سخت و درشت. (از اقرب الموارد) ، مرد تمام اندام و سطبر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مرد ضخیم و درشت، سخت و محکم. ج، عنابل. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حُ بِ)
سطبر و استوار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
- وتر حنابل، وتر ستبر و استوار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
صاحب تیر. (منتهی الارب). تیردار. (دهار). کسی که با خود تیر داشته باشد. (اقرب الموارد) ، تیرساز. (منتهی الارب). تیرگر. (دهار). سازندۀ تیر. (المنجد) ، تیرانداز. ماهر در تیراندازی. (منتهی الارب). ماهر در تیراندازی. (المنجد) (اقرب الموارد) ، زیرک در کار. (منتهی الارب) : هو نابل و ابن نابل، او زیرک و پسر زیرک است. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، ثار حابلهم علی نابلهم، یعنی آتش بلا افروختند بر خود. (منتهی الارب).
- امثال:
اختلط الجاهل بالنابل، برای آشفتگی و درهم آمیختن کار مثل زنند
لغت نامه دهخدا
تصویری از سنابل
تصویر سنابل
جمع سنبله، خوشه ها کار سرسری سطحی
فرهنگ لغت هوشیار
مفتولهای فلزی لفاف دار و سیمهای زیرزمینی و زیر دریائی که برای برق و تلگراف و تلفن بکار دارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنبل
تصویر کنبل
سخت و درشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کناب
تصویر کناب
ستمکار، خوشه خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنابل
تصویر قنابل
جمع قنبل، گروه مردمان، گله های اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
((بْ لْ))
رشته های ضخیمی از سیم های تابیده شده با روکش عایق دار برای انتقال جریان برق، تلفن و، رشته سیم فولادی ضخیم برای بستن و بلند کردن قطعات سنگین، بافه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
خوشه ها، سنبل ها، سنبله ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نوعی گیاه دارویی
فرهنگ گویش مازندرانی