جدول جو
جدول جو

معنی سنابل

سنابل
سنبل، خوشۀ جو یا گندم، خوشه، گیاهی از تیرۀ سوسنی ها با برگ های دراز و گل های خوشه ای به رنگ بنفش، زلف معشوق
تصویری از سنابل
تصویر سنابل
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سنابل

سنابل

سنابل
جَمعِ واژۀ سنبله. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به سنبل و سنبله شود
لغت نامه دهخدا

سنابک

سنابک
سُنبُک، کشتی کوچک، کنار سم ستور، اول چیزی، زمین سخت و کم فایده
سنابک
فرهنگ فارسی عمید

حنابل

حنابل
سطبر و استوار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
- وتر حنابل، وتر ستبر و استوار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا