- کلول
- خسته شدن، کند شدن
معنی کلول - جستجوی لغت در جدول جو
- کلول
- کند شدن، خسته شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نجات یافتن و رستگار شدن، سرد و نمناک شدن باد، در آویختن
رام مطیع منقاد جمع اذله و ذلل. رام فرمانبردار سر به زیر
یاخته
صاف و گوارا
سریانی دوازدهمین ماه سال سریانی برابر با آذر انجیر معابد دوازدهمین ماه سال سریانی ایلول
رسیدن وعده چیزی
کم گوشت لاغر
دیر فرمان
واحد ساختمانی بدن جانداران موجودات زنده و صفاتی که ظاهر می سازند همگی از عناصر کوچکی باسم سلول ساخته شده اند که ساختمان آن در جانوران و گیاهان تقریباً به یک نوع است
عاجز، درمانده، کند، سست
ماده ای سفید و متبلور که از ترکیب جیوه و کلر به دست می آید و در طب به عنوان مسهل، ضد ورم و داروی دفع کرم روده به کار می رود، کلرور مرکورو، کلرور جیوه
جنباندن پایین تنه هنگام رقص، رقص کمر
میان هر دو چنبر گردن، سینه، میانۀ سینه
خیانت، مکر
جمع واژۀ غل، طوق و بند های آهنی که به گردن یا دست و پای زندانیان می بستند
جمع واژۀ غل، طوق و بند های آهنی که به گردن یا دست و پای زندانیان می بستند
افسرده، اندوهگین، دل تنگ، بیزار، به ستوه آمده
پارۀ خشت، پاره ای از گل خشک یا خاک به هم چسبیده
قسمتی از سر شامل میان سر تا بالای پیشانی
مانده شدن، خسته شدن، ماندگی، خستگی، کندی
مانده شدن، خسته شدن، ماندگی، خستگی، کندی
اسبی که چشم و پوزه اش سفید باشد و آن را شوم می دانند
طلل ها، ویرانه ها، کالبدها و هیکل چیزی، جمع واژۀ طلل
آغاز، شروع مثلاً حلول سال نو
وارد شدن شیئی در شیء دیگر
داخل شدن روح کسی در بدن دیگری
وارد شدن شیئی در شیء دیگر
داخل شدن روح کسی در بدن دیگری
چوبی به شکل مکعب مستطیل که برای بستن در بر پشت آن نصب می شود
گمراه
جمع طلل، ویرانه ها کم دادن کم کردن، خونرایگانی پاک شدن خون بی کیفر ماندن کشنده، بارندگی تنک نرم باریدن، ناچیز گردانیدن، امروز و فردا کردن، اندودن چیزی را، باز داشتن باران نرم با قطرات ریز، جمع طلال
جمع ظل سایه ها
ناراستی در پروه (غنیمت)، نمک ناشناسی، روان شدن آب میان درختان، زاو لانه نهادن بند نهادن زود گوار، نمک نشناس، جمع غل، زاو لانه ها بند و زنجیر ها
جمع فل، رخنه های شمشیر شکستگی های شمشیر
کراث الکرم
الکل بنگرید به الکل در عربی بصورت} الکحول {بمعنی الکل آمده، شلمیر آنرا مرادف کحل (داروی چشم) آورده
سست تنبل
ازکلاله: خستگی ماندگی، مردن، بی رخنا (رخنا ارث بر از پهلوی) آنکه کوزه و کاسه گلی و سفالی سازد و فروشد کوزه گر کاسه گر فخار: (بی خطر باشد فلان با او چنانک پیش زرگر بی خطر باشد کلال)، (ناصر خسرو) یا چرخ کلال. چرخ کوزه گر چرخ فخاری: (هر کاسه ای که ساخت ندانم چرا شکست گردنده آسمان که چو چرخ کلال گشت)، (امیر خسرو) خستگی، ماندگی اعضا و خیره شدن چشم کوزه گر، کاسه گر، سفال پز
کالومل بنگرید به کالومل نام تجارتی پروتو کلرورد و مرکور است که بصورت گردی سفید رنگ میباشد و اقل از قرن سیزدهم ترکیبش شناخته شده و در پزشکی و صنعت بکار رفته است. در پزشکی خصوصا بعنوای داروی ضد کرم های دستگاه گوارش و ضد سیفیلیس بکار میرفته است و چون در مجاورت کلرورهای قلیایی (از قبیل نمک طعام) تبدیل به کلرورد و مرکور (سوبلیمه) که سمی شدید است میشود از این جهت مدت کمی قبل و بعد از تجویز و خوردن کالومل اغذیه بدون نمک باید تجویز گردد. کلمل
صاحبمنصبی که بر یک هنگ فرماندهی کند سرهنگ
قید چوبی که پشت در نصب کنند و در را بدان بندند، کلیدان، چفت و بست پشت در