- کلخچ
- چرک و سخ: (گنده و بی قیمت و دون و پلید ریش پر از گوه و تن و همه کلخج)، (عماره مروزی)
معنی کلخچ - جستجوی لغت در جدول جو
- کلخچ ((کَ لَ))
- چرک، چرک بدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زاج سیاه قلیا شخار
چرک، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون میآید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، شخ، وسخ، پژ، کورس، هو، هبر، بخجد، بهرک، خاز، درن، قیح، کلچ، کلنج، برای مثال دست و کف چون پای پیران پر کلخج / ریش پیران زرد از بس دود کخج (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۲)
زاج سیاه، قلیا که از اشنان گرفته می شود و در صابون پزی به کار می رود، اشخار، قلیا، شخیره، لخج، شخار، خشار
چرک و سخ: (گنده و بی قیمت و دون و پلید ریش پر از گوه و تن و همه کلخج)، (عماره مروزی)
خاییدن و جویدن چیزهایی که صدا کند مانند نبات و نان خشک و امثال آن
گلخج: شکرینه بخور و کلخچ چنگال بیار. (بسحاق اطعمه)
گیاهی که چون شتران خورند مست شوند توضیح هویت این گیاه را نشناختیم
((کِ))
فرهنگ فارسی معین
دستگاهی در اتومبیل برای قطع یا وصل کردن نیرو از موتور به جعبه دنده که توسط پدالی در زیر پای راننده صورت می گیرد
گیاهی که خوردن آن در چهارپایان حالت مستی ایجاد می کند، ریوند
چین و شکن، پیچ و خم زلف، برای مثال فری زآن زلف مشکینش چو زنجیر / فتاده صد هزاران کلچ بر کلچ (شاکر - شاعران بی دیوان - ۴۵)
چرک، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون می آید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، شخ، وسخ، پیخ، پژ، فژ، کورس، کرس، کرسه، هو، هبر، بخجد، بهرک، خاز، درن، قیح، کلخج، کلنج
کخج: (دست و پای و روی خوبان پر کلخچ روی پیران (ریش بیرون) زود از بس دود کخچ)
یکی از گونه های انگدان است که بنام قنا کف عروس کلح نیز خوانده میشود
زاج سیاه که رنگرزان بکار برند اشخار: بینی آن زلفینکان چون چنبری بالابخم (بالای خم. دهخدا) کش بلخج اندر زنی ایدون شود چون آبنوس. (طیان لغ)