جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کلخچ

کلخچ

کلخچ
چرک و سخ: (گنده و بی قیمت و دون و پلید ریش پر از گوه و تن و همه کلخج)، (عماره مروزی)
کلخچ
فرهنگ لغت هوشیار

کلخچ

کلخچ
چرکی راگویند که بر دست و پا و اندام نشیند و به عربی وسخ خوانند. (برهان). چرک. (آنندراج) (از ناظم الاطباء). خاز. ریم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
بس کلخچ و بس فرخج و بس سفیه و بس کریه
پرفسوس و پرفسون و پرفضول و پرفتن.
سوزنی (از آنندراج).
اناءُ مکلع کمحسن، خنور ریمناک کلخچ بسته. سقاء کلع، مشک کلخچ بسته. (منتهی الارب). و رجوع به کلخج شود.
- کلخچ بستن، چرک شدن و چرکین شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کلخج

کلخج
چِرک، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون میآید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رِم، ریم، سیم، سَخ، شُخ، وَسَخ، پَژ، کورَس، هُو، هُبَر، بَخجَد، بَهرَک، خاز، دَرَن، قَیح، کَلچ، کِلَنج، برای مِثال دست و کف چون پای پیران پر کلخج / ریش پیران زرد از بس دود کخج (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۲)
کلخج
فرهنگ فارسی عمید

بلخچ

بلخچ
زاجِ سیاه، قلیا که از اشنان گرفته می شود و در صابون پزی به کار می رود، اَشخار، قَلیا، شَخیرِه، لَخج، شَخار، خُشار
بلخچ
فرهنگ فارسی عمید

کلخج

کلخج
چرک و سخ: (گنده و بی قیمت و دون و پلید ریش پر از گوه و تن و همه کلخج)، (عماره مروزی)
کلخج
فرهنگ لغت هوشیار

کلوچ

کلوچ
خاییدن و جویدن چیزهایی که صدا کند مانند نبات و نان خشک و امثال آن
فرهنگ لغت هوشیار

ملخچ

ملخچ
گیاهی که چون شتران خورند مست شوند توضیح هویت این گیاه را نشناختیم
فرهنگ لغت هوشیار