جایی مانند میخانه که دارای وسایل عیش و عشرت و محل باده پیمایی و عشق ورزی با کنیزکان بوده و رندان در آنجا به عیش و نوش سرگرم می شدند، ویرانه ها، در تصوف مقام و مرتبۀ خرابی و نابودی عادات نفسانی و خوی حیوانی و محل کسب اخلاق ملکوتی که عارفان و سالکان از قید عادات و حالات نفسانی رهایی یافته و از بادۀ وحدت سرمست شوند، برای مثال قدم منه به خرابات جز به شرط ادب / که ساکنان درش محرمان پادشهاند (حافظ - ۴۰۸)، شرح اسرار خرابات نداند همه کس / هم مگر پیر مغان حل کند این مسئلهها (جامی - ۹)، اسرار خرابات به جز مست نداند / هشیار چه داند که در این کوی چه راز است؟ (عراقی - ۱۵۴)
جایی مانند میخانه که دارای وسایل عیش و عشرت و محل باده پیمایی و عشق ورزی با کنیزکان بوده و رندان در آنجا به عیش و نوش سرگرم می شدند، ویرانه ها، در تصوف مقام و مرتبۀ خرابی و نابودی عادات نفسانی و خوی حیوانی و محل کسب اخلاق ملکوتی که عارفان و سالکان از قید عادات و حالات نفسانی رهایی یافته و از بادۀ وحدت سرمست شوند، برای مِثال قدم منه به خرابات جز به شرط ادب / که ساکنان درش محرمان پادشهاند (حافظ - ۴۰۸)، شرح اسرار خرابات نداند همه کس / هم مگر پیر مغان حل کند این مسئلهها (جامی - ۹)، اسرار خرابات به جز مست نداند / هشیار چه داند که در این کوی چه راز است؟ (عراقی - ۱۵۴)
ولایت، زادگاه، منطقه، شهر و توابع آنکه یک نفر والی بر آن فرمانروایی می کرد، برابر با شهرستان کنونی، کشور، حکومت کردن، فرمانروایی، در تصوف ولی بودن، مقام ولی
ولایت، زادگاه، منطقه، شهر و توابع آنکه یک نفر والی بر آن فرمانروایی می کرد، برابر با شهرستان کنونی، کشور، حکومت کردن، فرمانروایی، در تصوف ولی بودن، مقام ولی
جمع واژۀ علامت، نشان، نشانی، آنچه برای راهنمایی در جایی نصب می کنند، علم، رایت، درفش، وسیله ای شامل یک قطعه چوب یا فلز افقی با میله ها و پره هایی که به صورت عمودی در بالای آن وصل شده و در مراسم عزاداری عاشورا آن را بر دوش حمل می کنند
جمعِ واژۀ علامت، نشان، نشانی، آنچه برای راهنمایی در جایی نصب می کنند، علم، رایت، درفش، وسیله ای شامل یک قطعه چوب یا فلز افقی با میله ها و پره هایی که به صورت عمودی در بالای آن وصل شده و در مراسم عزاداری عاشورا آن را بر دوش حمل می کنند
نام محله ای است به بخارا. و عبدالله بن مجید کلابادی از آنجاست. (انجمن آرای) (آنندراج). نام دروازه ای به بخارا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بر دروازۀ کلاباد در منزل درویش بودند. (انیس الطالبین ص 138). به دروازه کلاباد رسیدم نماز شام شده بود. (انیس الطالبین ص 159). با جمعی از درویشان شهر بخارا در دروازۀ کلاباد بودند در منزل درویش. (انیس الطالبین ص 159). حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه در بخارا در محلۀ کلاباد بودند. (انیس الطالبین ص 77). و رجوع به کلابادی و احوال و اشعار رودکی ص 94 شود
نام محله ای است به بخارا. و عبدالله بن مجید کلابادی از آنجاست. (انجمن آرای) (آنندراج). نام دروازه ای به بخارا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بر دروازۀ کلاباد در منزل درویش بودند. (انیس الطالبین ص 138). به دروازه کلاباد رسیدم نماز شام شده بود. (انیس الطالبین ص 159). با جمعی از درویشان شهر بخارا در دروازۀ کلاباد بودند در منزل درویش. (انیس الطالبین ص 159). حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه در بخارا در محلۀ کلاباد بودند. (انیس الطالبین ص 77). و رجوع به کلابادی و احوال و اشعار رودکی ص 94 شود
جمع ولایه، استان ها شهرستان ها سرزمین ها جمع ولایت: (و باهتمام تمام رعایا را استمالت نموده بعمارت شهر بغداد و زراعت مزارع و مواضع قری و ولایات آن مشغول ساخت) جمع ولایت
جمع ولایه، استان ها شهرستان ها سرزمین ها جمع ولایت: (و باهتمام تمام رعایا را استمالت نموده بعمارت شهر بغداد و زراعت مزارع و مواضع قری و ولایات آن مشغول ساخت) جمع ولایت
بدل دوست داشتن کسی را دوست داشتن، دوستی، بستگی ارتباط، جمع علایق (علائق) علاقجات (غلط) یا علاقه قرابت. ارتباط خویشاوندی. یا علاقه محبت. دوستی قلبی. یا قطع علاقه. ترک دوستی دل کندن
بدل دوست داشتن کسی را دوست داشتن، دوستی، بستگی ارتباط، جمع علایق (علائق) علاقجات (غلط) یا علاقه قرابت. ارتباط خویشاوندی. یا علاقه محبت. دوستی قلبی. یا قطع علاقه. ترک دوستی دل کندن
یاری کردن، طرفداری کردن از کسی، جانبداری کردن بر خلاف عدالت، منحرف شدن از عدل، میل به ناحق کردن، کسی را مخصوص خود کردن، ویژه خویش ساختن. احتیاط کردن، ملاحظه کردن، یاری، طرفداری از کسی
یاری کردن، طرفداری کردن از کسی، جانبداری کردن بر خلاف عدالت، منحرف شدن از عدل، میل به ناحق کردن، کسی را مخصوص خود کردن، ویژه خویش ساختن. احتیاط کردن، ملاحظه کردن، یاری، طرفداری از کسی