- کفشداری
- عمل و شغل کفشدار، مزدی که به کفشدار دهند
معنی کفشداری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که حفظ و نگهداری کفش مردم را بعهده گیرد
عمل و شغل بخشدار، محلی که بخشدار در آن امور حوزه خود را اداره کند
مامائی، قابلگی
باوفا بودن، پایداری در دوستی و به سر بردن عهد و پیمان
شغل و عمل کفشدوز، دکان کفشدوز
حالت و چگونگی گوشدار، محافظت
دردوستی زناشویی یا خدمت بمردم صادق و صمیمی بودن: (دل منه بر دنیی و اسباب او زانکه از وی کسی وفاداری ندید) (حافظ)
عمل و شغل بخشدار، محلی که بخشدار در آن حوزه خود را اداره کند
کسی که در زیارتگاه ها یا مجالس عمومی کفش های مردم را نگه داری می کند
شغل و عمل بخشدار، اداره ای که بخشدار در آنجا به کارهای مربوط به بخش رسیدگی می کند
شغل و عمل کاردار، دارای کار بودن
حکومت، والی گری، ادارۀ امور، گرداندن کارها،برای مثال به خدایی که کرد گردون را / کلبۀ قدرت الهی خویش ی که ندیدم ز کارداری عشق / هیچ سودی مگر تباهی خویش (خاقانی - ۸۸۹)
حکومت، والی گری، ادارۀ امور، گرداندن کارها،
Allegiance, Devotedness, Faithfulness, Fidelity, Loyalty
lealdade, devoção, fidelidade
lealtad, devoción, fidelidad
lojalność, oddanie, wierność
верность , преданность
вірність , відданість , вірність
trouw, toewijding, loyaliteit
Treue, Hingabe, Loyalität
allégeance, dévouement, fidélité, loyauté
fedeltà, devozione, lealtà
निष्ठा , निष्ठा , वफादारी
আনুগত্য , উৎসর্গ , বিশ্বস্ততা
bağlılık, sadakat
충성 , 헌신
uaminifu
忠誠 , 献身 , 忠実
נאמנות , נִאמְנוּת , נֶאֱמָנוּת
kesetiaan
ความจงรักภักดี , ความจงรักภักดี , ความซื่อสัตย์ , ความจงรักภักดี , ความภักดี
ولاءٌ , إخلاصٌ , أمانةٌ
وفاداری
کفاشی