معنی کفش دار
- کفش دار
- کسی که در زیارتگاه ها یا مجالس عمومی کفش های مردم را نگه داری می کند
واژههای مرتبط با کفش دار
کفشدار
- کفشدار
- کسی که حفظ و نگهداری کفش مردم را بعهده گیرد
کفش دوز
- کفش دوز
- کسی که کفش می دوزد، کفش گر، کفشدوزک، در علم زیست شناسی حشرۀ کوچک سرخ رنگی که چهار بال دارد و دو بال ضخیم آن روی دو بال نازک قرار گرفته و از شته های درختان تغذیه می کند
کله دار
- کله دار
- کلاه دار، آنکه کلاه بر سر دارد، پادشاه
نیش دار
- نیش دار
- دارای نیش، کنایه از زننده و آزاردهنده
ریش دار
- ریش دار
- مردی که ریش دارد و ریش خود را نمی تراشد، دارای ریش
قفل دار
- قفل دار
- گنج دار، خزانه دار
کار دار
- کار دار
- انکه دارای کار شغلی است، عامل والی حاکم: (پس شداد بخلیفتان خویش نامه نوشت بجهان اندر هر کجا پادشاهی وی بود امیران و خلیفتان و کار داران و وکیلان و استواران وی بودند و آنچه بدین ماند) (تاریخ بلعمی)، وکیل مامور، سکه زننده سازنده پول، مامور سیاسی که در غیاب وزیر مختاریا سفیر کبیر موقتا. نمایندگی دولت خود را نزد دولت دیگری عهده دار میشود شارژدافر یا کار دان فلک. هفت سیاره
کفشداری
- کفشداری
- عمل و شغل کفشدار، مزدی که به کفشدار دهند
کفش دوز
- کفش دوز
- کسیکه کفش می دوزد
