نارگیل دریایی، ظرفی فلزی یا سفالی مخصوص درویشان که معمولاً بر آن عبارات و اشعاری کنده شده، در قدیم این ظرف را از میوۀ کشکول می ساختند، کتابی حاوی مطالب گوناگون، مثل شعر، لطیفه و قطعۀ ادبی مثلاً کشکول شیخ بهایی
نارگیل دریایی، ظرفی فلزی یا سفالی مخصوص درویشان که معمولاً بر آن عبارات و اشعاری کنده شده، در قدیم این ظرف را از میوۀ کشکول می ساختند، کتابی حاوی مطالب گوناگون، مثل شعر، لطیفه و قطعۀ ادبی مثلاً کشکول شیخ بهایی
گدا باشد یعنی شخصی که گدایی می کند. (برهان) ، کجلول. (انیس الطالبین بخاری). کاسه گونه ای باشد که درویشان و صوفیان بکار برند و در آن مایحتاج خود از خوراکی و مالیات مال صدقات ریزند. خچکول. در برهان آمده معنی آن کشیدن بدوش است چه کش به معنی کشیدن و کول دوش و کتف را گویند. در حاشیۀ برهان قاطع به نقل از تفسیر الفاظ الدخیلۀ بستانی گوید: از آرامی ’کنش کل’ (بضم اول وکسر دوم وضم چهارم) یعنی جامع کل شیئی و مراد محفظه ای است که درویشان و گدایان هرچه از مردم ستانند در آن نهند. کشکول پوست نارجیل دریائی است که در جزایر نزدیک به خط استواء عمل می آید و شبیه به کشتیی است با رنگ سیاه دو طرف لبۀ آن را سوراخ کنند و زنجیر یاریسمان بندند تا بتوان بدست آویخت و آن کاسۀ گدائی درویشان است و آنگاه که بر درخت است دو کشکول بهم چسبیده است و در میان آن مغز نارجیل است: دلم از قیل و قال گشته ملول ای خوشا خرقه و خوشا کشکول. شیخ بهائی. - کشکول چوبین، کشکولی که از چوب ساخته شود. مقابل کشکول گلین. (یادداشت مؤلف) - کشکول دریائی، ثمری است معروف و بسیار بزرگ که از پوستش درویشان کاسه میسازند و در آن چیزها می خورند و این را گدایان و دوریشان استعمال می کنند (آنندراج). نارگیل دریائی که برای ساختن کشکول بکار می رود. - کشکول گدائی، کشکولی که گدایان بکار برند و مال صدقات را در آن بریزند
گدا باشد یعنی شخصی که گدایی می کند. (برهان) ، کجلول. (انیس الطالبین بخاری). کاسه گونه ای باشد که درویشان و صوفیان بکار برند و در آن مایحتاج خود از خوراکی و مالیات مال صدقات ریزند. خچکول. در برهان آمده معنی آن کشیدن بدوش است چه کش به معنی کشیدن و کول دوش و کتف را گویند. در حاشیۀ برهان قاطع به نقل از تفسیر الفاظ الدخیلۀ بستانی گوید: از آرامی ’کنش کل’ (بضم اول وکسر دوم وضم چهارم) یعنی جامع کل شیئی و مراد محفظه ای است که درویشان و گدایان هرچه از مردم ستانند در آن نهند. کشکول پوست نارجیل دریائی است که در جزایر نزدیک به خط استواء عمل می آید و شبیه به کشتیی است با رنگ سیاه دو طرف لبۀ آن را سوراخ کنند و زنجیر یاریسمان بندند تا بتوان بدست آویخت و آن کاسۀ گدائی درویشان است و آنگاه که بر درخت است دو کشکول بهم چسبیده است و در میان آن مغز نارجیل است: دلم از قیل و قال گشته ملول ای خوشا خرقه و خوشا کشکول. شیخ بهائی. - کشکول چوبین، کشکولی که از چوب ساخته شود. مقابل کشکول گلین. (یادداشت مؤلف) - کشکول دریائی، ثمری است معروف و بسیار بزرگ که از پوستش درویشان کاسه میسازند و در آن چیزها می خورند و این را گدایان و دوریشان استعمال می کنند (آنندراج). نارگیل دریائی که برای ساختن کشکول بکار می رود. - کشکول گدائی، کشکولی که گدایان بکار برند و مال صدقات را در آن بریزند
بمعنی کاکل است که موی میان سر مردان و پسران و اسب و استر باشد، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، رجوع به کاکل شود، اسم هندی شقاقل است، رجوع به شقاقل در مخزن الادویه شود
بمعنی کاکل است که موی میان سر مردان و پسران و اسب و استر باشد، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، رجوع به کاکل شود، اسم هندی شقاقل است، رجوع به شقاقل در مخزن الادویه شود
کشکول. (فرهنگ فارسی معین). کاسۀ گدایان. (آنندراج) : کجکول حلوایی پیش آورد...آن کجکول حلوا را در حضور خواجه گذاشتند. (انیس الطالبین ص 153). و رجوع به کشکول شود
کشکول. (فرهنگ فارسی معین). کاسۀ گدایان. (آنندراج) : کجکول حلوایی پیش آورد...آن کجکول حلوا را در حضور خواجه گذاشتند. (انیس الطالبین ص 153). و رجوع به کشکول شود
کشکول. (برهان) (آنندراج). زنبیل. (ناظم الاطباء) : چون آن کچکول حلوا را در حضور خواجه گذاشتند... (انیس الطالبین بخاری نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). درویش با ایشان موافقت کرد کچکول حلوایی پیش آورد. (انیس الطالبین بخاری) ، گدا. گدایی کننده. (از برهان) (از آنندراج). سائل بکف. - کاسۀ کچکول، کاسۀ گدایان. خچکول. (از برهان) (از آنندراج). و رجوع به کشکول شود
کشکول. (برهان) (آنندراج). زنبیل. (ناظم الاطباء) : چون آن کچکول حلوا را در حضور خواجه گذاشتند... (انیس الطالبین بخاری نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). درویش با ایشان موافقت کرد کچکول حلوایی پیش آورد. (انیس الطالبین بخاری) ، گدا. گدایی کننده. (از برهان) (از آنندراج). سائل بکف. - کاسۀ کچکول، کاسۀ گدایان. خچکول. (از برهان) (از آنندراج). و رجوع به کشکول شود
دهی است از دهستان گوربخش سارودئیۀ شهرستان جیرفت واقع در 45 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و 8 هزارگزی جنوب راه مالروی ساردوئیه به دارزین. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان گوربخش سارودئیۀ شهرستان جیرفت واقع در 45 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و 8 هزارگزی جنوب راه مالروی ساردوئیه به دارزین. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
آن است که یک دست و یک پای سفید دارد. (مهذب الاسماء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). در عربی یک دست و یک پای سفید را گویند از دواب. (برهان) (آنندراج) ، اسبی که دارای شکال یعنی پای بند باشد. (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد) ، (اصطلاح عروض) رکنی است که حرف ثانی و حرف سابع آن را افکنده باشند. (منتهی الارب) (آنندراج). رکنی است که از اجتماع خبن و کف ّ در فاعلاتن پیدا شود، چون فعلات به ضم تا که از فاعلاتن حاصل شود. (از المعجم فی معاییر اشعار العجم). آنکه حرف دوم و هفتم حذف شود چون الف اول و نون در فاعلاتن. (یادداشت مؤلف). به اصطلاح عروض، هر رکنی که حرف دویم وحرف هفتم آن را افکنده باشند، مانند مستفعلن و متفعل ، و فاعلاتن و فعلات . (ناظم الاطباء) ، خطی که اعراب و حرکات کلمات آن نگاشته باشد. صاحب حرکات: کلمه مشکول. کتابی مشکول. (یادداشت مؤلف)
آن است که یک دست و یک پای سفید دارد. (مهذب الاسماء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). در عربی یک دست و یک پای سفید را گویند از دواب. (برهان) (آنندراج) ، اسبی که دارای شکال یعنی پای بند باشد. (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد) ، (اصطلاح عروض) رکنی است که حرف ثانی و حرف سابع آن را افکنده باشند. (منتهی الارب) (آنندراج). رکنی است که از اجتماع خَبْن و کف ّ در فاعلاتن پیدا شود، چون فعلات ُ به ضم تا که از فاعلاتن حاصل شود. (از المعجم فی معاییر اشعار العجم). آنکه حرف دوم و هفتم حذف شود چون الف اول و نون در فاعلاتن. (یادداشت مؤلف). به اصطلاح عروض، هر رکنی که حرف دویم وحرف هفتم آن را افکنده باشند، مانند مستفعلن و متفعل ُ، و فاعلاتن و فعلات ُ. (ناظم الاطباء) ، خطی که اِعراب و حرکات کلمات آن نگاشته باشد. صاحب حرکات: کلمه مشکول. کتابی مشکول. (یادداشت مؤلف)
دهی است از دهستان گلیجان شهرستان تنکابن واقع در 10هزارگزی جنوب باختری تنکابن کنار رود خانه سه هزار با 800 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه کیله و محصول آن برنج و مرکبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت است و بدانجا یک باب دبستان وجود دارد و در تابستان گاوداران به ییلاق لاک تراشان می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان گلیجان شهرستان تنکابن واقع در 10هزارگزی جنوب باختری تنکابن کنار رود خانه سه هزار با 800 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه کیله و محصول آن برنج و مرکبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت است و بدانجا یک باب دبستان وجود دارد و در تابستان گاوداران به ییلاق لاک تراشان می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
مشک و خیک کوچک باشد و آن را خیکچه و مشکیچه نیز خوانند. (برهان) (آنندراج). مشک کوچک و آن را مشکیزه یعنی مخفف مشک ریزه و مشکچه نیز گویند. (انجمن آرا). سعن. مشک خرد. (یادداشت مؤلف). خیکچه و مشکیچه و مشک کوچک. (ناظم الاطباء) ، مهمل کشکول. (برهان) (آنندراج)
مشک و خیک کوچک باشد و آن را خیکچه و مشکیچه نیز خوانند. (برهان) (آنندراج). مشک کوچک و آن را مشکیزه یعنی مخفف مشک ریزه و مشکچه نیز گویند. (انجمن آرا). سِعَن. مشک خرد. (یادداشت مؤلف). خیکچه و مشکیچه و مشک کوچک. (ناظم الاطباء) ، مهمل کشکول. (برهان) (آنندراج)
نام یکی از طوایف ایل قشقائی است که مرکب از سه هزار خانوارند و مسکن آنها در کمهر و کاکان و حوالی اردکان فارس تا گردنۀ دیزک که خاک بویراحمد است. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 79 شود
نام یکی از طوایف ایل قشقائی است که مرکب از سه هزار خانوارند و مسکن آنها در کُمِهر و کاکان و حوالی اردکان فارس تا گردنۀ دیزک که خاک بویراحمد است. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 79 شود
خوشه، یکی از کسانی میباشد که با ابراهیم معاهده کرد (سفر پیدایش 14: 13 و 24). (قاموس کتاب مقدس ص 72). - وادی اشکول، وادیی است در زمین کنعان (سفر اعداد 13: 23 و 24 و 32: 9، سفر تثنیه 1: 24). بعضی را گمان چنان است که این وادی در مکان عین الخشکله در شمال جرول واقع بود و بگمان پالمر و دریک در مکان تلهای انگور بود که در نزدیکی هفت چاه واقع میباشد. و فان لیپ میگوید که خوشه های انگور در آنجا دیدم که هر یک 18 قیراط طول داشت و نیز میگوید که فعلاً هم در جنوب زمین مقدس خوشه های انگور بسنگینی دو رطل یافت میشود. (قاموس کتاب مقدس ص 73)
خوشه، یکی از کسانی میباشد که با ابراهیم معاهده کرد (سفر پیدایش 14: 13 و 24). (قاموس کتاب مقدس ص 72). - وادی اشکول، وادیی است در زمین کنعان (سفر اعداد 13: 23 و 24 و 32: 9، سفر تثنیه 1: 24). بعضی را گمان چنان است که این وادی در مکان عین الخشکله در شمال جرول واقع بود و بگمان پالمر و دریک در مکان تلهای انگور بود که در نزدیکی هفت چاه واقع میباشد. و فان لیپ میگوید که خوشه های انگور در آنجا دیدم که هر یک 18 قیراط طول داشت و نیز میگوید که فعلاً هم در جنوب زمین مقدس خوشه های انگور بسنگینی دو رطل یافت میشود. (قاموس کتاب مقدس ص 73)
میوه گونه ای نارگیل که درویشان بدان زنجیر آویزند و لوله ای بیک انتهای آن وصل کنند و درون آن آب ریزند و بمراجعان دهند و یا آنرا وسیله گدایی سازند و آنچه را میگیرند (اعم از پول و یا هدیه) داخل آن میریزند. معمولا بر سطح خارجی کشکول اشعار و عبارات و شعار های درویشی را کنده کاری میکنند و چنین کشکولها یی نفیس و پر قیمت اند. توضیح: از روی شکل میوه این گونه نارگیل کشکول های فلزی (حلبی) یا سفالین نیز ساخته شده که در ایام عزا داری داخل آن آب میریختند و به تشنگان میدادند کشکل کشگل. یا کشکول گدایی، کشکولی که برای جمع آوری پول از مردم بکار برند، وسیله گدایی
میوه گونه ای نارگیل که درویشان بدان زنجیر آویزند و لوله ای بیک انتهای آن وصل کنند و درون آن آب ریزند و بمراجعان دهند و یا آنرا وسیله گدایی سازند و آنچه را میگیرند (اعم از پول و یا هدیه) داخل آن میریزند. معمولا بر سطح خارجی کشکول اشعار و عبارات و شعار های درویشی را کنده کاری میکنند و چنین کشکولها یی نفیس و پر قیمت اند. توضیح: از روی شکل میوه این گونه نارگیل کشکول های فلزی (حلبی) یا سفالین نیز ساخته شده که در ایام عزا داری داخل آن آب میریختند و به تشنگان میدادند کشکل کشگل. یا کشکول گدایی، کشکولی که برای جمع آوری پول از مردم بکار برند، وسیله گدایی
میوه گونه ای نارگیل که درویشان بدان زنجیر آویزند و لوله ای بیک انتهای آن وصل کنند و درون آن آب ریزند و بمراجعان دهند و یا آنرا وسیله گدایی سازند و آنچه را میگیرند (اعم از پول و یا هدیه) داخل آن میریزند. معمولا بر سطح خارجی کشکول اشعار و عبارات و شعار های درویشی را کنده کاری میکنند و چنین کشکولها یی نفیس و پر قیمت اند. توضیح: از روی شکل میوه این گونه نارگیل کشکول های فلزی (حلبی) یا سفالین نیز ساخته شده که در ایام عزا داری داخل آن آب میریختند و به تشنگان میدادند کشکل کشگل. یا کشکول گدایی، کشکولی که برای جمع آوری پول از مردم بکار برند، وسیله گدایی
میوه گونه ای نارگیل که درویشان بدان زنجیر آویزند و لوله ای بیک انتهای آن وصل کنند و درون آن آب ریزند و بمراجعان دهند و یا آنرا وسیله گدایی سازند و آنچه را میگیرند (اعم از پول و یا هدیه) داخل آن میریزند. معمولا بر سطح خارجی کشکول اشعار و عبارات و شعار های درویشی را کنده کاری میکنند و چنین کشکولها یی نفیس و پر قیمت اند. توضیح: از روی شکل میوه این گونه نارگیل کشکول های فلزی (حلبی) یا سفالین نیز ساخته شده که در ایام عزا داری داخل آن آب میریختند و به تشنگان میدادند کشکل کشگل. یا کشکول گدایی، کشکولی که برای جمع آوری پول از مردم بکار برند، وسیله گدایی