معنی وشکول - فرهنگ فارسی معین
معنی وشکول
- وشکول((وَ یا وِ))
- مرد جلد و چابک و مجرب در کارها، بشکول، بژکول
تصویر وشکول
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با وشکول
بشکول
- بشکول
- چابک، چالاک، کاری، زحمت کش، حریص، برای مِثال هرچه یابی وز آن فرومولی / نشمرند از تو به بشکولی (عنصری - ۳۷۰)
فرهنگ فارسی عمید
کشکول
- کشکول
- ظرفی که درویشان دوره گرد به ساق دست خود آویزان می کنند و جنس آن از فلز و سفال می باشد
فرهنگ لغت هوشیار