جدول جو
جدول جو

معنی کشتالی - جستجوی لغت در جدول جو

کشتالی
(کَ)
نهری است به اسپانیا. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دشتانی
تصویر دشتانی
در علم زیست شناسی جریان خون از رحم در زن غیر حامله و برخی پستانداران ماده که هر ۲۸ روز یک بار به مدت ۵ تا ۷ روز طول می کشد، عادت، عادت ماهیانه، خون ریزی ماهانه، عذر، عادت ماهانه، پریود، قاعدگی، خون ریزی ماهیانه، حیض، رگل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
قصور، تقصیر
فرهنگ فارسی عمید
تغییر سرعت واکنش های شیمیایی توسط جسمی که خود در پایان بدون تغییر باقی می ماند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشتاقی
تصویر مشتاقی
مشتاق بودن، آرزومندی، برای مثال مشتاقی و مهجوری دور از تو، چنانم کرد / کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی (حافظ - ۹۸۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشمالی
تصویر آشمالی
تملق، چاپلوسی، چرب زبانی، خوشامدگویی
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
دهی است از دهستان مشهد گنج افروز بخش مرکزی شهرستان بابل واقع در 12هزارگزی جنوب بابل و یک هزارگزی باختر شوسۀ فرعی بابل به بابل کنار با 1100تن سکنه. آب آن از رود خانه بابل و سجادرود و محصول آن برنج و پنبه و نیشکر و کنف و غلات و صیفی است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کُ تَ)
تیره ای از طایفۀ کیومرسی (کیومرثی) ایل چهار لنگ بختیاری. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کوتالچی
تصویر کوتالچی
مغولی پالاد گرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتاقی
تصویر مشتاقی
آرزومندی، عاشقی، خواهانی
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده فریبکاری ترفندگری حیله گری مکاری: بانگ درویشان و محتاجان نیوش تا نگیرد بانگ محتالیت گوش. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متتالی
تصویر متتالی
در پی آیند در پی یکدیگر شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپتالی
تصویر هپتالی
منسوب به هپتال، ازقوم هپتال
فرهنگ لغت هوشیار
کمی طول ارتفاع یا عمق مقابل درازی: سرما و در میخانه که طرف بامش بفلک برشد و دیوار بدین کوتاهی، (حافظ)، قصور تقصیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشخانی
تصویر کشخانی
عمل و شغل کشخان: (چون تو ممدوح و من بر دو نان اینت بیخردگی و کشخانی)، (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاتالگ
تصویر کاتالگ
فهرست کتابها و مال التجاره و غیر آنها
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی هوکنادی نفوذ و قدرتی که برخی مواد بر روی فعل و انفعالات شیمیایی بمنظور تسریع و تسهیل ترکیبات عناصر و مواد مختلف بکار میبرند. ماده و جسمی که عمل کاتالیز را انجام میدهد کاتالیزور نامیده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشمالی
تصویر آشمالی
تملق، چاپلوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشتالم
تصویر بشتالم
طفیلی انگل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشمالی
تصویر آشمالی
تملق، چاپلوسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
کمی طول، ارتفاع یا عمق، قصور، تقصیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متتالی
تصویر متتالی
((مُ تَ))
در پی یکدیگر شونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
قصور، اجمال، تسامح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
Shortness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
brièveté
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کشتار
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
brevidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
Kürze
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
krótkość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
краткость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
короткість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
brevedad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
brevità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
kortheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
छोटाई
دیکشنری فارسی به هندی