معنی کوتاهی - فرهنگ فارسی معین
معنی کوتاهی
- کوتاهی
- کمی طول، ارتفاع یا عمق، قصور، تقصیر
تصویر کوتاهی
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با کوتاهی
کوتاهی
- کوتاهی
- کمی طول ارتفاع یا عمق مقابل درازی: سرما و در میخانه که طرف بامش بفلک برشد و دیوار بدین کوتاهی، (حافظ)، قصور تقصیر
فرهنگ لغت هوشیار